یادداشت احمدرضا کوکب
1404/2/24
کتابهایی که هرکسی میتواند یک جور بفهمد را خیلی دوست دارم. کتابهایی که آنقدر (به تعبیر من) «گوشه دار» هستند که گوشه لباس هرکسی به یک از گوشههایش گیر کند و تمام کتاب را از همان زاویه بخواند. کتابی که مهزاد الیاسی نوشته، یکی از این کتابها هست. روی جلد کتاب، اسم کلی شهر خورده، ولی این کتاب بیشتر از اینکه درباره آن شهرها باشد، درباره مهزاد است. مهزاد را من این طور شناختم: دختری که به ادبیات کلاسیک علاقه دارد و امیدوار است از دل آنها حقیقتی پیدا کند. او اسم کتابش را از یک آیه قرآن میگیرد، ماهها در قونیه کنار مولانا با پسری سیاوش نام که عاشق مهزاد شده، مثنوی میخواند و حتی با اینکه در این کتاب اشارهای نشده، من حدس میزنم کلی به اساطیر یونان هم علاقه داشته باشد. ولی نه قرآن را به عنوان کتاب خدا میخواند و نه با مثنوی میخواهد عارف بالله شود. او مرتبط به دنبال معنا است اما در عین حال، به وجود هیچ معنایی امیدوار نیست. واقعیت من وقتی این کتاب را میخواندم، تماما به این نکته فکر میکردم که چقدر انسانهایِ متفاوت از من وجود دارند. یک بار دیگر از رشته دانشگاهی ام، یعنی خط مشی عمومی ناامید شدم. چطور میشود برای یک کشور تصمیمگیری کرد وقتی یکی مثل مادر من و یکی مثل مهزاد هر دو در آن زندگی میکنند؟ نه اینکه این دو نفر دو سر یک طیف باشند ها! اگر این بود که باز هم خوب بود. هزار طیف است. خط نیست. دایرهای است که همه دورش نشسته باشیم. یا حتی کرهای که هرکسی روی نقطه ای نشسته باشد. آن هم یک کره غره غوز لگد خورده. این یادداشت بیشتر درباره نویسنده بود، اما امتیازی که دادم داره خود کتاب و قلم آن است. صادقانه اینکه من سبک زندگی مهزاد را شاید درک کنم، اما نمیپسندم و به هیچ کسی هم توصیه نمیکنم؛ نه مردش و نه زنش. اما قلم خوبی دارد. لااقل در بین جستارهای تألیفی جدا خوب است. یعنی آنقدر تجربه زیسته های عجیبی دارد که واقعا باید کودن باشی که نتوانی چند جستار خوب از تویشان بنویسی. با این وجود، شاید اگر من بودم، بعضی از این جستارها را بهتر مینوشتم!
(0/1000)
نظرات
1404/2/24
وقتی کمیت پیوسته است و بین هر دو مقداری بی نهایت مقدار متفاوت میشه متصور شد! البته برای یک جامعه یا سامانه های پیچیده بزرگمیشه گفت رفتارها و ویژگی ها و مفاهیمی متولد میشه که مستقل از بررسی تک تک اعضا قابل شناخت و پیش بینیه. فکر می کنم تصمیم گیری های کلان رو باید با این رویکرد پیش برد. و البته من از علوم انسانی تقریبا هیچ دانسته به خصوصی در ذهنم نگه نداشته ام.
3
2
1404/2/24
حالا بعد از همه این حرفها و حاشیهها، واقعیت اینه که ما نمیتونیم در یک سیاست تکتک افراد رو در نظر بگیریم. حتی به صورت عمدی منافع یه عده رو لگد میکنیم که منفعت عمومی محقق بشه. با این وجود، احساس میکنم تصمیمگیر (مسئولین) یا تصمیمساز (کارشناسایی مثل من) باید لااقل در محضر خودش و خدای خودش به این حجم تنوع توجه داشته باشه. وگرنه خیلی زود آدم با خودش حال میکنه و تصمیمهای خودش رو عالی فرض میکنه! آخ. امروز دو تا دندون عقل کشیدم و یه جورایی کم حرفی روزم رو با طولای کردن این کامنت جبران کردم :/
2
1404/2/24
حس می کنم تهش هر تصمیم گیرنده ای[ اکثریت خیلی اکثر! تصمیم گیرها] با تقوای اندک موجود ، آدم هایی که شبیه خودش باشن رو بیشتر می بینه و به اهمیت اون ها ضریب میده. یکبار تو یه کلاسی استاد سوال کرد اینجا دندانپزشک هم داریم؟ یه بنده خدایی گفت دندانپزشکه. پرسید تهش دندون عقل واسه چیه؟ چرا یه عده دارن یه عده ندارن و ... بعد دندون پزشکه گفت یه ماهیت تکاملی داره و تو فرایند تکامل دندون عقل تو برخی انسان ها هست :]]]] خلاصه که همه اینطوری بودن که جواب ناکافی ای! الان یادم افتاد برم از هوش مصنوعی بپرسم ببینم دلیل کافی تر براش هست؟! ان شاالله صحت و سلامتی و تکلم ارزشمند برقرار باشه. @aahmdrz
2
1404/2/27
یک یادداشت متفاوت و البته خوب زاویهٔ دید جدیدی بود این نوع رو خیلی تجربه کرده ام و دوستش دارم، یعنی شناختن آدم ها و مدل فکری شون در دنیایی که همه میخوان همه چیز رو دسته بندی کنن البته دسته بندی ها هم احتمالا تا حدی درستن اما بیشتر برای فهم آدم هایی که وقت، حوصله یا هوش درک آدم های دیگر رو ندارن راستی اسم رشته تون جالب بنظرم رسید، آیندهٔ شغلیش چی هست؟ و دانشگاه امام صادق(ع) یا بقیه دانشگاه ها، برای خانم هاهم همچین رشته ای دارن؟
4
3
1404/2/27
ممنونم رشته ما در ایران با عنوان مدیریت دولتی شناخته میشه که ترکیبی از دو رشته «خط مشی عمومی» و «اداره امور عمومی» یا "public policy" و "public administration" هست. اینجا این طوری هست که این دو رشته مجزا که در دنیا معمولا دانشکده های جدایی هم دارند رو ذیل عنوان کلی مدیریت دولتی میارن و در دانشکده های مدیریت ارائه میشه. پردیس خواهران دانشگاه ما، رشته مدیریت نداره که مدیریت دولتی داشته باشه. البته اگر اشتباه نکنم. منتهی برای دکتری (که خانم ها هم در این مقطع در همین دانشگاه اصلی تحصیل میکنند) میتونید مشغول به تحصیل بشید. دانشگاه های دیگه هم با همین عنوان مدیریت دولتی و بعد گرایش خط مشی یا اداره، این رشته رو ارائه میکنند. دانشگاه ما و تربیت مدرس جدی ترین اساتید گرایش خط مشی رو دارند. در اداره هم دانشکده حکمرانی دانشگاه تهران قوی هست.
2
1404/2/27
موضوع رشته ما مسئله عمومی (public problem) هست. در واقع ما همزمان با دو پا در این رشته حرکت میکنیم: یک پا برای ابزارهای خط مشی/اداره و یک پا برای حوزه مسئله مشخص. مثلا حوزه مسئله بنده حکمرانی فضای مجازی و مشخصا اقتصاد دیجیتال هست. آینده شغلی ما متناسب با حوزه مسئله ای که انتخاب میکنیم تعیین میشه. همچنین برخی مثل بنده به سمت کارهای پژوهشی میرن که نهادهای پژوهشی دولتی یا مستقل پذیرای این افراد هستند و برخی سریع تر سراغ کارهای اجراییتر و یا حتی سمت های سیاسی مرتبط میرن. لذا آینده شغلی بسیار شل و ولی داره. دریا ست. اگه سر یه موضوع خاص وای نسی و قوی پیش نری، در واقع هیچ شغل درخوری نداره.
2
احمدرضا کوکب
1404/2/24
2