یادداشت معصومه فراهانی

کتاب پسر
        بالاخره کتاب پسر تمام شد. بر خلاف تعداد کم صفحات
بسیار آرام پیش رفت، دلیلش هم احتمالا تلخی داستان
و تعداد زیاد جملات به فکر فروبرنده اش بود که کتابم
را پر از خطوط مشکی کرد‌. راستش نمیدانم دقیقا چه
احساسی نسبت بهش داشتم؛ باید یک کمی زمان بگذرد.
شاید بعدا چیز مفصل تری بنویسم اما فعلا به همین ها
بسنده میکنم:
تلخ ، درخشان، راوی غم‌های زندگی به گزنده ترین شکل
ممکن!
      
77

9

(0/1000)

نظرات

 طرفدار یادداشت‌های کوتاه  و صادقانه‌ی این اکانت. 
1

0

ارادتمند 😅❤ 

0