یادداشت مریم

مریم

1403/5/16

تلماسه
        .
“Woman is thy field; go then to thy field and till it.”__p:441

«زن کشتزار توست؛ به کشتزارت برو و شخمش بزن.»
ص:441






کتاب از نظر اصول نوشتن ایرادات فاحشی داره. سه تا از مهمترین‌هاش:

یک / نویسنده بی‌طرف نیست. یعنی به جای اینکه اون بالا نامرئی بنشینه و قصه‌ش رو بگه تمام مدت کنار شخصیت اصلی ایستاده. برای همین هم نگاه داستان شدیدا ضد زن، استعماری و نژادپرستانه و سردمدار کلیشه‌ی ناجی سفید پوست از آب در اومده.

دو / نویسنده ذهنیات تک‌تک شخصیت‌ها رو روی کاغذ میاره و با این کار جدا از تزریق حشویات به داستان، مشت تک‌تک شخصیت‌ها رو برای خواننده باز می‌کنه و لذت تعلیق و کشف و حل معما رو ازش می‌گیره.(من تو صد و پنجاه صفحه‌ی پایانی دیگه فقط جملات داخل گیومه رو می‌خوندم.)

سه / شخصیت‌پردازی بسیار خام و ابتداییه. یه شخصیت سفید سفید داریم که در همه‌چیز شماره‌ی یکه، شجاعه، زیباست، معصومه، نهایت قدرته و نهایت دانایی. و در مقابل یه شخصیت سیاه سیاه داریم که چاقه، ابلهه، بدجنسه، پدوفیله، مدام سر این و اون غر می‌زنه و در عین حال ذلیل هم هست. باقی شخصیت‌ها حول همین دو قطب در حال طواف و پرستش هستن.


طرح داستان:

سیاره‌ای داریم که مختصات جغرافیایی و فرهنگیش وام گرفته از خاورمیانه است. به جای نفت از بیابان‌هاش ادویه‌ی اعتیادآور استخراج می‌شه، مردمی بدوی داره که دینشون وام گرفته از اسلامه و حتی اسامی و اصطلاحاتشون عربی و یا ایرانیه : علم و فقه، عالم المثال، امت، مهدی، اصول، جهاد؛ لسان‌الغیب، تقوا، حج، شاهنامه، سنی، فداییان، نایب، غنیمت، رمضان و ... این سیاره زیر استعمار یه امپراطوری از سیاراته و حالا یه ناجی سفید از راه می‌رسه و از بردگی اون امپراطور آزادشون می‌کنه و خودش می‌شه امپراطور جدیدشون. و نکته‌ی اصلی و مهم ماجرا اینکه نطفه‌ی همین دین بدوی و ناجی موعود، مهدی، از طریق اجداد همین ناجی سفید از هزاره‌ها قبل در اون سیاره کاشته شده بوده و این پسر میاد و از بستر این خرافه استفاده می‌کنه تا به اهداف شخصی خودش برسه. یعنی عملا مردم سیاره رو با ریسمان خرافات مذهبی برده‌ی خودش می‌کنه.

رک بگم! یه خاورمیانه‌ای باید واقعا ابله باشه که از این کتاب خوشش بیاد.

=)))
      
9

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.