تلماسه

تلماسه

تلماسه

فرانک هربرت و 1 نفر دیگر
4.1
47 نفر |
21 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

26

خوانده‌ام

66

خواهم خواند

92

در جهانی سوار بر سه پایه سلطه طلبی،سیاست بازی و سوداگری و گردنده بر چرخ آدم کشان رایانه سان، ساحرگان نژاد پرور و ناوبران زمان نورد،پل، دوک زاده ی جوان خاندان آتریدیز، خود را گرفتار در طوفانی عالم آشوب می یابد: نزاعی کیهانی بر سر ملغما،کیمیای زمانه، در آوردگاه یگانه سرچشمه اش در سراسر کائنات: تلماسه... کره ای از شن سوزان که دغدغه ی بومیانش نه مغلما، که بقاست.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به تلماسه

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تلماسه

تعداد صفحه

30 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به تلماسه

نمایش همه

پست‌های مرتبط به تلماسه

یادداشت‌های مرتبط به تلماسه

7

مریم

1403/5/16

          .
“Woman is thy field; go then to thy field and till it.”__p:441

«زن کشتزار توست؛ به کشتزارت برو و شخمش بزن.»
ص:441






کتاب از نظر اصول نوشتن ایرادات فاحشی داره. سه تا از مهمترین‌هاش:

یک / نویسنده بی‌طرف نیست. یعنی به جای اینکه اون بالا نامرئی بنشینه و قصه‌ش رو بگه تمام مدت کنار شخصیت اصلی ایستاده. برای همین هم نگاه داستان شدیدا ضد زن، استعماری و نژادپرستانه و سردمدار کلیشه‌ی ناجی سفید پوست از آب در اومده.

دو / نویسنده ذهنیات تک‌تک شخصیت‌ها رو روی کاغذ میاره و با این کار جدا از تزریق حشویات به داستان، مشت تک‌تک شخصیت‌ها رو برای خواننده باز می‌کنه و لذت تعلیق و کشف و حل معما رو ازش می‌گیره.(من تو صد و پنجاه صفحه‌ی پایانی دیگه فقط جملات داخل گیومه رو می‌خوندم.)

سه / شخصیت‌پردازی بسیار خام و ابتداییه. یه شخصیت سفید سفید داریم که در همه‌چیز شماره‌ی یکه، شجاعه، زیباست، معصومه، نهایت قدرته و نهایت دانایی. و در مقابل یه شخصیت سیاه سیاه داریم که چاقه، ابلهه، بدجنسه، پدوفیله، مدام سر این و اون غر می‌زنه و در عین حال ذلیل هم هست. باقی شخصیت‌ها حول همین دو قطب در حال طواف و پرستش هستن.


طرح داستان:

سیاره‌ای داریم که مختصات جغرافیایی و فرهنگیش وام گرفته از خاورمیانه است. به جای نفت از بیابان‌هاش ادویه‌ی اعتیادآور استخراج می‌شه، مردمی بدوی داره که دینشون وام گرفته از اسلامه و حتی اسامی و اصطلاحاتشون عربی و یا ایرانیه : علم و فقه، عالم المثال، امت، مهدی، اصول، جهاد؛ لسان‌الغیب، تقوا، حج، شاهنامه، سنی، فداییان، نایب، غنیمت، رمضان و ... این سیاره زیر استعمار یه امپراطوری از سیاراته و حالا یه ناجی سفید از راه می‌رسه و از بردگی اون امپراطور آزادشون می‌کنه و خودش می‌شه امپراطور جدیدشون. و نکته‌ی اصلی و مهم ماجرا اینکه نطفه‌ی همین دین بدوی و ناجی موعود، مهدی، از طریق اجداد همین ناجی سفید از هزاره‌ها قبل در اون سیاره کاشته شده بوده و این پسر میاد و از بستر این خرافه استفاده می‌کنه تا به اهداف شخصی خودش برسه. یعنی عملا مردم سیاره رو با ریسمان خرافات مذهبی برده‌ی خودش می‌کنه.

رک بگم! یه خاورمیانه‌ای باید واقعا ابله باشه که از این کتاب خوشش بیاد.

=)))
        

2

Taha. b

1402/6/29

          🔷 اسلام شناسی یا اسلام ستیزی؟ 

داستان کتاب درمورد خاندان آتریدیس ( پل و خاندانش) که به جایی  توسط امپراتور یه جورایی تبعید میشن و باید ملغما رو مدیریت کنن، ملغما در اون زمان مثل طلا میمونه و در تلماسه به وفور پیدا میشه و دست حره مردان نوعی صحرایی اون منطقه است....🛑

تلماسه مهمه چون علاوه بر کتابی علمی تخیلی ، کتابی کاملا فرهنگی است و پر از نماد گذاری های فراوانه☘️/. این کتاب نثر خیلی سنگینی داره و حوصله میخواد علاوه بر اینکه این کتاب شاید اسمش تخیلی باشه اما اصلا کودکان و بعضی نوجوانان نمیتونن کتاب رو درک کنن این کتاب پر از تمثیله ، تمثیلی از دین و مذاهب( برای مثال قضیه اون کله گاو روی دیوار که به داستان حضرت موسی اشاره داره در داستان) داستان و تمثیلی از اجتماع و مردم که بزرگترین دشمنان خودشونن - کتاب از نظر ادبی خیلی بی نظیره اما هربرت در زیرلایه که کم کم به سطح میاد به ادیان پشت پا میزنه و به نظرم اینجاست که من رو اذیت میکنه 
 
🔴و درمورد فیلم هم، این کتاب و نثرش به ادبیات آمیخته شده و من خودم فیلم رو ندیدم اما توی نقد هایی که ازش خوندم فیلم رو گُنگ توصیف کرده بود که به عقیده من طبیعیه چون یک سوم اولیه کتاب هم گُنگه و بعد واضح میشه و فیلم هم که از یک سوم اولیه کتاب عبور نمیکنه ولی اگه خواستید فیلم رو ببینید یه سر به کتاب بزنید ببینید میتونید باهاش کنار بیاید یا نه چون قطعا هرچی هم بسازن کتاب از فیلم بالاتره ❗
        

1

          دنیاسازی از جذاب‌ترین و وسوسه‌انگیزترین تمهیداتی است که نویسندگان ادبیات ژانری، به‌ویژه نویسندگان ادبیات فانتزی و علمی-خیالی، برای جلب مخاطب از یک سو و القای پیام مورد نظرشان از سوی دیگر، به سراغش می‌روند. البته خیلی از نویسندگان در اجرای ایده‌های جذابشان در متن داستان، شکست می‌خورند ولی صرف دنیاسازی، می‌تواند منجر به پرفروش شدن اثر، ولو برای مدتی اندک شود. پس از آن بحث ماندگاری اثر پیش می‌آید که عیار واقعی کار نویسنده را مشخص می‌کند. 
«تلماسه» اولین رمان مجموعه‌ای چند جلدی است که هر یک تا حدی مستقل از دیگری بوده و همه بخشی از دنیای ادبی‌ای هستند که توسط «فرانک هربرت» خلق شده است، البته فقط 3 رمان اول این مجموعه را هربرت به نگارش درآورده و بقیه کتاب‌ها را پسرش و نویسندگان دیگر نوشته‌اند. او دنیایی با فرهنگ‌ها، مذاهب و حکومت‌های مخصوص به خود را ساخته که مبتنی بر مطالعاتش از فرهنگ و تمدن بشری بوده است. «تلماسه» قطعاً رمانی فراژانری است، یعنی همان‌طور که می‌توان به افرادی که چندان طرفدار فانتزی نیستند، «ارباب حلقه‌ها» را توصیه کرد، می‌توان «تلماسه» را نیز به افرادی که طرفدار ژانر علمی-خیالی نیستند، پیشنهاد داد. نویسنده تکنولوژی را به حاشیه برده و بیشتر مسائلی از قبیل مذهب و سیر تحول آن در جوامع گوناگون، بازی‌های سیاسی، اخلاق و ... را پررنگ کرده است و در عین حال اهمیت ویژه‌ای برای شخصیت‌پردازی و منطق روایی اثرش قائل شده است. 
«تلماسه» ملغمه‌ای از اسامی مذهبی و اسطوره‌ای جوامع گوناگون بشری است و اصطلاحات اسلامی نیز در آن حضور پررنگی دارد. دو واژه‌ی «مهدی» و «سُنّی» در متن اصلی وجود داشته‌اند که برای فرار از تیغ سانسور به «هوشیدر» و «ذن اباضی» تغییر یافته‌اند ولی ترکیباتی مثل عالم المثال، معرفت، کرامت، ولی و ... نیز در اثر وجود دارند. مشخص است که نویسنده عرفان اسلامی و فرهنگ اعراب (چه بعد از اسلام و چه قبل از آن) را مطالعه کرده است ولی نگاه هربرت آن‌قدر به دین منفی است که گویا مترجم مجبور شده تا بخش‌هایی از اثر را خودش سانسور کند. چیزی که موقع خواندن «تلماسه» احساس کردم این بود که هم نشر «کتابسرای تندیس» و هم «سید مهیار فروتن‌فر» قصد داشته‌اند به هر قیمتی که شده یکی از مهمترین آثار ادبیات علمی-خیالی را بعد از پنج دهه به مخاطب فارسی‌زبان عرضه کنند و در این راه، تن به کارهایی داده‌اند که تا حدودی کیفیت اثر خروجی را تحت‌الشعاع قرار داده است. 
بنده به‌عنوان یک مخاطب عام رمان، تلماسه را می‌ستایم ولی به‌عنوان یک بچه‌شیعه هرگز نمی‌توانم نگاه منفی «هربرت» را نسبت به مذهب بپذیرم. مذاهبی که او در اثرش بر مبنای مذاهب جهان واقعی ساخته، کاملاً در خدمت القای اندیشه‌ی مد نظر او هستند و نه چیز دیگر. در واقع همین دید بسیار ایدئولوژیک است که در اواخر رمان، آن را از تبدیل شدن به یک شاهکار بازمی‌دارد، چون نویسنده آن‌قدر محو پیام و دیدگاه شخصی‌اش از دین بوده که از طمأنینه‌ی فصل‌های قبلی فاصله می‌گیرد و اشتباهاتی در منطق روایی رخ می‌دهد و توصیفاتش نیز ضعیف‌تر می‌شود.
زبان آثار هربرت از نظر گرامر بسیار پیچیده و حتی برای افراد انگلیسی‌زبان نیز دشوار است. «سید مهیار فروتن‌فر» سعی کرده زبانی پیچیده را در ترجمه اثرش برگزیند ولی چیزی که ما می‌بینیم عملاً پیچیده‌نمایی است. مثلاً نویسنده واژه Fremen را ترجمه کرده: حُرّه‌مرد! در واقع مترجم، ثقیل بودن جملات را حفظ کرده و ثقیل بودن ترجمه اسامی را نیز به آن افزوده است! دیگر از این بگذریم که خیلی از اسامی خاص ترجمه شده‌اند! 
در کل بنده این رمان را خیلی دوست داشتم ولی با پیام کفرآمیز و ضد دین آن موافق نیستم.
        

54

          هر داستان علمی-تخیلی یا فانتزی‌ای محصول روابط سیاسی و اجتماعی زمان خودشه. مثلاً هری‌پاتر به شدت به موضوع فاشیسم می‌پردازه، اما فاشیسم در یک دنیای جادوگری که هیتلر درش تبدیل به ولدمورت می‌شه. تلماسه هم همینطوره. این کتاب در اوج وابستگی غرب به نفت خاورمیانه نوشته شده و در واقع نقدی بر روابط سیاسی اجتماعی اون زمانه، در حالی که نفت به ادویه، اعراب به حره‌مردان و اسلام به مذهب متعصبانه‌ی حره‌مردان بدل شده. باید این رو در نظر داشت که چند سال بعد از چاپ این رمان بود که با تأسیس سازمان اوپک و تنظیم قیمت نفت به دست کشورهای تولیدکننده، غرب به شدت در رکورد اقتصادی فرو رفت و درواقع می‌شه گفت این رمان می‌تونست یه زنگ خطر برای غرب باشه. 

پ.ن: دنیایی چنین پرجزئیات ساختن واقعاً مغز خلاق و توانایی می‌خواد و می‌تونه یه شمشیر دولبه باشه که هم به داستان پر و بال بده، و یا مخاطب رو خسته و دلگیر کنه و در بدترین حالت جزئیات بی‌شمار در خود اثر نقص بشه.
        

4

          *هشدار اسپویل نسبی*

تلماسه یک کتاب علمی-تخیلی است که داستان آن هزاران سال بعد از زمان حاضره. زمانی که هر سیاره به خاندانی اشرافی سپرده شده و امپراتوری بر همه حکومت می‌کند. بر خلاف دیگر رمان‌های علمی-تخیلی در این رمان خبری از سفینه‌های فضایی برای انسان‌های عادی جهت سفر بین سیاره‌ای وجود ندارد و ترابری بین سیاره‌ای در دست یک اتحادیه با رانندگان! مخصوص است که تنها با مصرف نوعی ماده‌ی مخدر راه بین سیاره‌ها را پیدا می‌کنند. در چنین فضایی خاندان آتریدز مجبور شده سیاره‌ی خودش که دارای آب و هوای خوش و رودهای جاری و باران فراوان هست رو رها کنه و به سیاره‌ی آراکیس یا تلماسه بره. آراکیس سیاره‌ای خشک و بدون آب با طوفان‌های شنی و بیابان‌های مرگبار و موجوداتی عظیم‌الجثه به نام ماسه کرم در شن‌های بیابان است اما با یک ویژگی منحصر به فرد، محل تولید مخدری که نیاز رانندگان فضاپیماهاست و بسیار با ارزش است. برای زندگی در این سیاره باید تدارک مخصوصی دید مثلا لباس‌های مخصوصی پوشید تا عرق و رطوبت تنفس شما رو به آب تبدیل کنه تا از تشنگی تلف نشید. مردم بومی این سیاره که اطلاعات زیادی از اونها در دست نیست حره‌مردان نامیده میشن که به نظر زندگی بدوی دارند و طبق دین و آیین و پیشگویی‌های خودشون منتظر یک منجی. در هنگام ورود خاندان آتریدز به آراکیس پچپچه‌هایی شنیده میشه که مردم بومی، پل، پسر دوک تازه منصوب شده‌ی آراکیس رو لسان‌الغیب یا منجی می‌نامند. پس از گذشت مدتی بارُن هارکونن با دسیسه و نفوذ به آراکیس حمله می‌کنه و دوک رو می‌کشه و باعث میشه پل و مادرش به میان حره‌مردان فرار کنند. و این شروع همسو شدن پل و اهدافش با پیشگویی‌ها و تعالیم مذهبی حره‌مردانه. این یک شمای کلی از داستان این کتابه، کتابی که نکات بسیار جالبی داره و نظریات نویسنده رو به خوبی منعکس می‌کنه. مثل نظریات راجع به محیط زیست و دین سیاسی. چیزی که برای من جالب بود تفاوت آینده‌ی مورد نظر فرانک هربرت با بقیه‌ی نویسنده‌ها بود، مثلا عدم وجود وسایل پیشرفته‌ی تکنولوژی، وجود همزمان موشک و شمشیر. مسئله‌ی دیگه که برای من جالب بود تلاش یک گروه عرفانی-مذهبی برای رسیدن به یک انسان با خصوصیت‌ خاصی بود، استفاده از تکامل ژنتیکی با بررسی‌های طولانی و سری. داستان روان و جذابی‌ست و ترجمه می‌تونست بهتر باشه جدای از سانسور‌ها و تغییراتی که برای چاپ شدن مجبور به انجام آن بوده‌اند. با یک سری از نظرات نویسنده هم موافق نیستم ولی چون کتاب داستانه، خیلی در امتیازدهی من تاثیری نخواهد داشت.ه
        

20

          رمزگشايي از دنياي "تلماسه" (Dune)

بخش اول: "جهاد باتلري" (The Butlerian Jihad)

"جهاد باتلري" بازه‌اي تاريخي (تقريباً 93 سال) از اتفاقات دنياي داستاني "تلماسه" است كه شايد بتوان آن را جنگ صليبي عليه رايانه‌ها (Crusade against Computers) نام نهاد. هدف از اين جهاد، بازداري از ماشيني شدن انسان و بازگشت به قواي ذهني است. اين جديت تا جايي پيش مي‌رود كه در كتابي مذهبي به نام "كتاب مقدس نارنجي كاتوليك" (The Orange Catholic Bible) كه آن را "كتاب اندوخته" (Accumulated Book) هم مي‌نامند و مردم معتقدند ريشه شكل‌گيري آن سياره‌اي باستاني و افسانه‌اي است به نام "زمين" (Earth)، ساخت و نگهداري هرگونه ماشين با خصلت‌هاي ذهني بشري و داراي آگاهي گناه بوده و مجازات آن اعدام و مرگ است. پس از پايان جهاد باتلري و نابودي ماشين‌هاي آگاه، مسير جوامع بشري در دنياي داستاني "تلماسه" به سمت نوعي فئوداليسم پيش مي‌رود و در اين ميان انجمن‌هايي با تمركز و تأكيد بر قواي فكري و توانايي ذهني بشر شكل مي‌گيرند. يكي از اين فرقه‌ها "خواهران بني‌جزيره" (Bene Gesserit Sisterhood) است. به نظر مي‌رسد فرانك هربرت" (Frank Herbert)، خالق دنياي داستاني "تلماسه" (Dune)، عنوان "جهاد باتلري" را به جهت اداي دين به نويسنده انگليسي، "ساموئل باتلر" (Samuel Butler)، برگزيده باشد. "باتلر" در يكي از آثار خود به نام "اِروهان" (Erewhon) كه در سال 1872 ميلادي نوشته‌شده، دنيايي ماشيني را تصوير مي‌كند كه درنهايت، انسان‌ها از ترس پيشي‌گرفتن ماشين‌ها، تمامشان را نابود مي‌كنند. در سال 2002 ميلادي، "برايان هربرت" (Brian Patrick Herbert)، پسر فرانك، به همراهي "كوين اندرسون" (Kevin J. Anderson) بر اساس ايده اوليه خود "هربرت" پدر، كتاب "تلماسه: جهاد باتلري" (Dune: The Butlerian Jihad) را منتشر كردند كه وقايع آن در زماني حدود ده هزار سال پيش از داستان اصلي "تلماسه" مي‌گذرد. اين كتاب جلد اول از يك سه‌گانه است. 

رمزگشايي از دنياي "تلماسه" (Dune)

بخش دوم: "كتاب العبر" (Ketab Al-Ibar)

"فرانك هربرت" (Frank Herbert) در داستان اصلي "تلماسه" (Dune) كه در سال 1965 ميلادي نوشته‌شده است، از كتابي نام مي‌برد به نام "كتاب العبر" (ترجمه اين عنوان به انگليسي عبارت است از Book of Lessons) كه راهنماي رهنوردان براي نجات يافتن از صحراي سوزان سياره "آراكيس" (Arrakis) است. او در بخش‌هاي متفاوت داستان جملاتي را از اين كتاب خيالي نقل مي‌كند. 
اما واقعاً كتابي به نام "كتاب العبر" وجود دارد و نام اصلي و كامل آن عبارت است از: "العِبَر، و ديوان المبتدأ و الخبر في أيام العرب و العجم و البربر و ..." در هفت جلد و نوشتۀ تاريخ‌نگار سده‌ي هشتم هجري، "عبدالرحمان ابن خلدون". "ابن خلدون" به اجتماع رآي صاحب‌نظران اولين جامعه‌شناس تاريخ بشر است و كتاب او اگرچه از جنس تاريخ‌نگاري است، اما با چاشنی جامعه‌شناسي به تاريخ پرداخته. ايده ديگر "ابن خلدون" كه  "هربرت" در "تلماسه" از آن سود جسته، تحليل توانايي اقوام بدوي و قبايل كوچ‌نشين در براندازي حکومت‌های مقتدر است، كه البته به روايت "كتاب العبر" اين پيروزي پس از حدود چهار نسل به‌واسطه تن‌آسايي و لذت‌طلبي اين اقوام دچار فروپاشي خواهد شد. 
از طرف ديگر "ابن خلدون" در حكومت "حفصيان" مقام صدارت داشت و اين حكومت همانند پیشینان خود نظير "فاطميون"، "موحدون" و "مرابطون"، رويكرد "مهدويت" را در ايدئولوژي خود قرار داده بود. پيرو رويكرد اين حكومت‌ها نفوذ "مهدويت" در شمال آفريقا تا حدي بود كه سال‌ها بعد و در قرن نوزدهم ميلادي "شيخ مهدي سوداني" در كشور سودان خود را "مهدي" خواند و با پيروان خود تلفات سختي بر نظاميان استعمارگر انگليسي وارد كرد. بااین‌همه "ابن خلدون" بر اين ايدئولوژي نقدها و انتقاداتي داشت. 
در داستان "هربرت" شخصيت اصلي يعني "پل آتريديس" (Paul Atreides) توسط قبائل بومي سياره "آراكيس" مهدي و "لسان‌الغيب" خوانده مي‌شود. مترجم فارسي در ترجمه كتاب "تلماسه" (و احتمالاً براي رهايي از مشكلات مجوز) از واژه "هوشيدر" استفاده كرده است كه نام اولين منجي از منجيان سه‌گانه زرتشتي در سه هزار سال نهايي تاريخ است. 

رمزگشايي از دنياي تلماسه (Dune)

بخش سوم: بازسازي يك منجي

"آيزاك آسيموف" (Isaac Asimov) در مجموعه "بنياد" (Foundation) كه شروع نگارش آن در دهه 40 ميلادي است، توصيفي از يك امپراتوري كهكشاني ارائه مي‌دهد كه الهام گرفته از داستان امپراتوري روم است. "آسیموف" بر اين اعتقاد بود كه در حكومت بر وسعت يك كهكشان حكومت "جمهوري" ناتوان است. "فرانك هربرت" (Frank Herbert) در داستان "تلماسه" (Dune) و در دهه 60 ميلادي، با الهام از مجموعه "بنياد" توصيفي از يك امپراتوري كهكشاني ارائه مي‌دهد كه در زمان وقوع داستان اصلي تحت حاكميت امپراتور پادشاهي به نام "صدام كورينوي چهارم" (Shaddam Corrino IV) است. در اين داستان خانداني به نام "هاركونن" (Harkonnen) كه اعمال آنان يادآور خاندان بنی‌امیه و حكام اموي است در جايگاه شر ظاهر مي‌شوند و قهرمان داستان يا همان منجي شخصي است از خاندان "آتريديس" (Atreides) به نام "پل" (Paul) و با لقب "مؤدّب" (Muad'Dib) كه اگرچه در داستان نام نوعي موجود صحرايي زيرك است كه به لحاظ ظاهري ترکیبی است از موش و كانگورو، اما به لحاظ لغوي به معناي تأديب‌گر و ادب‌كننده به كار می‌رود. ظهور "مؤدّب" در پيش‌بيني‌‌هاي آييني اقوام بومي و صحرانشين مقيم سياره "آراكيس" (Arrakis) آمده است و در مقام مقايسه شايد بتوان اين پيش‌بيني‌ها را الهامي از علم "روان‌تاريخ" (Psychohistory) در داستان "بنياد" قلمداد كرد، علمي كه "هري سلدون" (Hari Seldon) بنا گذاشت و بر اساس آن قواعد و رويدادهاي كلان تاريخي در يك سامانه اجتماعي پيچيده با قوانين رياضي قابل پيش‌بيني هستند. 
"آتريديس" در اساطير يوناني به فرزندان پادشاهي به نام "آترئوس" (Atreus) اطلاق مي‌شود. فرزندان "آترئوس" فرماندهان جنگ "تروا" (Troy) بودند
        

9

یکی از بهت
          یکی از بهترین و پیچیده‌ترین کتاب‌هایی بود که تا حالا خوانده‌ام. بخش اول کتاب تا حدودی خسته‌کننده است اما هر چه پیشتر می‌روید بیشتر جذب داستان می‌شوید. داستان در ژانر علمی - تخیلی است. اگر به این سبک کتاب‌ها علاقه دارید شاهکار این ژانر را به هیچ عنوان از دست ندهید. تلماسه را به کسانی که به این ژانر علاقه ندارند هم پیشنهاد می‌کنم. به عقیده‌ی خودم بهترین کتاب‌های هر ژانر را جدای از بحث علاقه برای گسترش دیدگاه هم که شده باید خواند. در مورد ترجمه باید بگویم از ابتدا از آن متفر خواهید شد! اما از کتاب دست نکشید و ادامه دهید. حدود صد صفحه که بخوانید متوجه خواهید شد متن کتاب ثقیل است و مترجم به بهترین شکل ممکن آن را ترجمه کرده است. با جلو رفتن داستان ترجمه‌ی ادبی آن هم کم‌کم به دل می‌نشیند. یک ایراد مهم که بر ساختار کتاب وارد است واژه‌نامه‌ی ته آن است. واقعا آزاردهنده است که هر بار با دیدن کلمه‌ای جدید باید انتهایش را چک کرد. اما چاره‌ای نیست و کتاب پر است از کلمات پیچیده و اسامی خاص. گفتم اسامی خاص این را هم اضافه کنم که همگی بلااستثنا به فارسی برگردانده شده‌اند. باید بگویم اوایل کتاب این قضیه روی مخ خواهد بود اما با جلوتر رفتن کتاب و بیشتر شدن آن‌ها خدا را شکر خواهید کرد که آقای فروتن‌فر همه را به فارسی برگردانده‌اند. در مجموع تلماسه کتابی سنگین است ولی بدون شک ارزش تحمل همه‌ی سختی‌های خوانشش را دارد.
        

2

          
کتاب حاضر برای علاقه مندان به ژانر علمی تخیلی پیشنهاد می‌شود. می‌توان گفت جزو بهترین‌ها در این ژانر است به گونه‌ای که به آن لقب اپرای فضایی داده‌اند. البته نمی‌توان ترجمه آقای فروتن‌فر را بی‌تاثیر دانست. ترجمه او تحسین برانگیز است. چرا که معنای کلمات در تخیل کاریست دشوار. با آنکه متن کتاب ثقیل و پیچیده است اما ترجمه آن بسیار ظریف و دقیق انجام شده. تاکید بر ترجمه این کتاب از آن حیث است که ژانر تخیلی بخودی خود درکی دشوار دارد بنابراین ترجمه اهمیت بیشتری دارد.
مبارزه ی انسان و طبیعت از مسائلی است که این کتاب به زیبایی به آن پرداخته. سیاره ای بیابانی که اهالی آن دچار جنگ طولانی برای بقا شده‌اند که حوادثی بسیار جالب اتفاق می‌افتد. داستان کتاب در مورد خاندانی مرفه است که مورد حسادت حاکمان دیگر قرار میگیرند. امپراطور تصمیم میگیرد این خانواده را نابود کند. آنها به ناچار به بیابانی به نام تلماسه می روند.
جایی که ادویه تنها ماده ی حیاتی آنجاست که با آن انسان قادر است به فضا سفر کند و درنهایت جنگی برای دستیابی به این ادویه رخ می دهد.
از افتخارات این کتاب میتوان به فروش بالا و بیش از ۲۰ میلیون نسخه اشاره کرد. فیلمی هم در این زمینه درست شده که میتوان با ارباب حلقه ها در یک رده قرار داد.


        

1

من معمولا
          من معمولا قضاوت و نوشتن در مورد مجموعه‌ها رو به پایان اون مجموعه موکول می‌کنم.
منتها در این مورد به خاطر تعداد زیاد جلدها و اینکه حتی مطمئن نیستم بخوام تا آخر مجموعهٔ اصلی (شامل ۶ جلد!) پیش برم، نوشتن مرور رو از همین جلد اول شروع می‌کنم، با علم به این موضوع که ممکنه یه سری از سوالات و مشکلاتم تو جلدهای بعدی پاسخ داده شده باشه...

🔅🔅🔅🔅🔅

تلماسه یه اثر کلاسیک تو سبک علمی-تخیلی محسوب میشه، شاید حتی فراتر از علمی-تخیلی.
طوری که انگار «نمیشه» خوانندهٔ این سبک باشی و سراغ این اثر نرفته باشی :)

نمی‌دونم چه توضیحی در مورد داستان کتاب می‌تونم بدم! فقط در این حد بگم که اصل ماجرا تو سیاره‌ای بسیار بسیار خشک اتفاق می‌افته، جایی که هیچ‌چیز به اندازهٔ آب ارزش نداره، با مردمی که به خاطر زندگی در این شرایط سخت از هر انسان دیگه‌ای قوی‌تر شدن...

🔅🔅🔅🔅🔅

با وجود ابهام زیاد، داستان از همون ابتدا برای من جذاب بود و ماجراها به نظرم کشش بالایی داشتن. 

با این حال، به نظرم بخشی از این ابهام دیگه جدا زیادی بود.

ما تو طول کتاب چیز خاصی از زمان رخداد وقایع نمی‌فهمیم. 
یعنی در واقع نویسنده در جریان داستان تقریبا هیچ نسبتی با زمان حال و زمین کنونی ما برقرار نمی‌کنه. 
فقط تو قسمت پیوست‌هاست که برای اولین بار به واژهٔ «زمین کهن» برمی‌خوریم و می‌فهمیم گویا همچین جایی هم تو این دنیا وجود داشته.

من این موضوع رو یه نقطه ضعف برای این کتاب می‌دونم. به نظرم وقتی با یه کتاب «علمی-تخیلی» طرفیم باید بتونیم نسبتش رو با خودمون و دنیای خودمون مشخص کنیم، چون در این کتاب اینقدر عناصر فانتزی‌گونه وجود داره که جدا فکر می‌کردم کلا نویسنده یه دنیای دیگه خلق کرده و کاری به زمین ما نداشته.

مسئلهٔ دیگه نوع فناوری‌های موجود و مدل حکومت‌هاست.
اینجا با وجود سفر در فضا، فناوری‌ها به نظرم خیلی ابتدایی می‌اومدن و این موضوع کلا از ابتدا برام جای سوال داشت.
تازه ما از این «سفر در فضا» هم چیزی نمی‌بینیم چون این موضوع در انحصار یه گروه خاص و رازآلوده.
یعنی همه چیز تو این دنیا خیلی بدوی به نظر می‌رسه، چیزی که آدم باز از یه کتاب علمی-تخیلی انتظار نداره.

یه مثال از این بدوی بودن نوع حکومت‌هاست. اینجا ما با حکومت‌های فئودالی طرفیم. یه حاکم وجود داره که مالک کلللل یه سیاره‌ست! و تمام مردم اون سیاره رسما رعیت‌های این حاکم محسوب می‌شن، دیگه در مورد رواج برده‌داری و مسابقات گلادیاتوری چیزی نمی‌گم!
یعنی حکومت‌داری تو این کتاب طوری بود که حس می‌کردی قرون وسطای زمین پخش شده تو n تا سیاره و کهکشان هستی! 

باز نویسنده به این موضوع و توضیح چطور رسیدن بشر به این نقطه، تازه اندکی در «واژه‌نامه» پرداخته! جایی که اشاره می‌کنه چطور ۲۰۰۰ سال قبل در جریان «جهاد باتلری» (ترجمه‌شده به کروساد باتلری) ملت اومدن کل ربات‌ها و ماشین‌های متفکر رو منهدم کردن و از اون به بعد استفاده از این چیز‌ها ممنوع شده.

خب واقعا جا داشت نویسنده به این مسئله تو خود کتاب بپردازه نه تو واژه‌نامه! بماند که این موضوع همچنان جوابی به این سوالات نیست که اصلا چطور آدمیزاد تونست این تعداد سیاره رو فتح کنه و همچنان از نظر نوع حکومت تو تمام این سیاره‌ها در این حد بدوی باقی مونده باشه...

در واقع ما اینجا کلا هیچ پیش‌زمینه‌ای از دنیای کتاب دریافت نمی‌کنیم و مستقیم پرت می‌شیم وسط اتفاقات. 
نمی‌دونم آیا تو پنج جلد اصلی دیگه به این موضوعات اشاره شده یا نه،‌ ولی دیدم جناب هربرت پسر یه کتاب نوشته با همین عنوان جهاد باتلری‌ و کلا ۱۲ تا کتاب از کتاب‌هایی که ایشون نوشته از نظر زمانی برمی‌گرده به قبل از ماجراهای این کتاب تلماسه!

غیر از اون به نظرم بقیهٔ عناصر این دنیا هم به درستی و آنچنان که شایستهٔ! جلد اول یه مجموعه‌ست توضیح داده نشده بود و منطق وقایع یه سری جاها چفت و بست درستی نداشت.
مثلا ما اینجا با نیروهای خارق‌العادهٔ زنان بنه‌جسریت طرفیم. کسایی که بر «تمام» عضلات بدنشون کنترل «کامل» دارن و حتی در موارد خاص می‌تونن ترکیبات مولکول‌های بدنشون رو تغییر بدن! چرا؟! من اصولا هر کاری کردم نتونستم این بخش‌ها رو «علمی-تخیلی» حساب کنم. 
دیگه در مورد خواص عجیب و غریب ملغما و امکان دیدن آینده چیزی نمی‌گم...

حالا بریم سراغ بحث دین...

🔅🔅🔅🔅🔅

توجه کنید که هر چی اینجا می‌گم بر اساس نسخهٔ اصلی کتابه چون بسیاری از این موارد تو ترجمه کاملا سانسور شده که جداگونه بهش اشاره می‌کنم.

تو این کتاب با ملغمه‌ای از ادیان طرفیم، منتها چیزی که بیشتر از همه تو چشم می‌زنه دین اسلامه.

نویسنده اسم دین گروه اصلی کتاب، یعنی حره‌مردان، رو گذاشته ذن‌سنی (ترجمه‌شده به ذن‌اباضی)، و به قول خودش این دین ترکیبی از اسلام (بله اسم اسلام رو دقیقا تو پیوست آورده، که البته تو ترجمه این موضوع حذف شده) و بوداییه.

حالا من خیلی تخصصی در بودایی ندارم ولی به نظرم کفهٔ اسلام اینجا بسیار سنگین‌تره.
یعنی نویسنده از هر فرصتی برای پرت کردن یه کلمهٔ عربی-اسلامی تو صورت خواننده استفاده کرده.
این کلمات هم به جز در موارد اندک در جایگاه درست خودشون استفاده شدن، منتها به صورت تحریف‌شده (اینجا کلمهٔ تو ذهن من واژهٔ twistedه! که بنا به نظر یکی از دوستان به جاش معادل تحریف‌شده رو به کار می‌برم!).
مثلا شما اینجا با واژهٔ جهاد (ترجمه‌شده به کروساد) مواجه می‌شید در همون معنای جنگ و مبارزه با دشمنان. 
ولی تصویر نویسنده از این واژه یه جنگ وحشیانه‌ست که قراره کل دنیا رو به فنا بده، چیزی که جلوگیری ازش تمام هم و غم قهرمان داستان رو تشکیل می‌ده.

و یا واژهٔ شریعت رو می‌بینید (ترجمه‌شده به وخشوربند)، که میشه خرافات من‌درآوردی یه گروه جهانی به اسم بنه‌جسریت که برای کنترل جوامع بدوی بینشون رواج داده میشه (اینم شبیه نظریه‌های توطئه در عصر حاضره، اینکه یه گروه محدود بتونه کلللل اعتقادات نه یک سیاره که شونصد تا سیارهٔ پخش‌شده در کهکشان رو تو مشتش داشته باشه).

البته من آخر نتونستم در مورد نظر نهایی نویسنده در رابطه با دین به یه جمع‌بندی برسم. چون با توجه به پیوست‌ها به نظر می‌رسید بالاخره به نظرش «یه چیزی» اون اول وجود داشته. 
شاید بتونم بگم تا اینجا رویکردش یه مقدار شبیه سنت‌گراهاست، اینکه قبول داره یه هستهٔ واقعی برای تمام ادیان وجود داره، منتها این مناسک و شاخ و برگ‌هایی که توسط مذاهب مختلف بهش اضافه شده همه من‌درآوردی و چرته.

مجموع این موارد باعث میشه که خوانندهٔ مسلمان مذهبی حس خوبی از خوندن این داستان بهش دست نده، چیزی که باعث شد اولین باری که این کتاب رو دست گرفتم بعد از خوندن بیش از ۶۰ درصد بذارمش کنار (اون موقع خیلی دل‌نازک‌تر از الان بودم 😄).
منتها میشه گفت این حالت برای کسی که ترجمه رو خونده باشه چندان پیش نمیاد :)

🔅🔅🔅🔅🔅

در واقع تو ترجمهٔ این کتاب زهر استفادهٔ نویسنده از مفاهیم اسلامی تا حد خوبی گرفته شده و ترجمه اصلا گزندگی متن اصلی رو نداره.

گذاشتن هوشیدر به جای Mahdi، وخشوربند به جای Shari'a، اباضی به جای Sunni، کروساد به جای Jihad، معرفه به جای Fiqh، حزیران به جای Ramadhan، اسواری به جای Islamic، اوستا به جای Quran، جاگذاری کلمهٔ سنت به جای مذهب در حداقل یک مورد و مواردی مثل این که اصولا همه‌ش رو یادم نمیاد باعث میشه خوانندهٔ فارسی‌زبان با خودش بگه حالا این کتاب همچین هم به دین اسلام ربطی نداشت :)

شاید جالب‌ترین و بدترین معادل، واژهٔ کروساد باشه که تقریبا مطمئنم خوانندهٔ فارسی‌زبان هیچ حسی بهش نخواهد داشت (قاعدتا مترجم باید این کلمه رو از Crusade گرفته باشه که اشاره داره به جنگ‌های صلیبی). حداقل بین چند نفری از دوستان من که این کتاب رو خونده بودن کسی نمی‌دونست این واژه به جای جهاد گذاشته شده و کلا اصلا چه معنایی میده :)

می‌تونیم اینجا به وزارت ارشاد جمهوری اسلامی فحش بدیم که چرا مترجم و ناشر رو به چنین سانسورهای اجبار کرده.

ولی در جریان خوندن کتاب دائم برام این سوال پیش می‌اومد که چطور ارشاد به یه بار استفاده از واژهٔ رمضان تو یه کتاب ۹۰۰ صفحه‌ای حساسیت نشون می‌ده و اشارات مستقیم هم‌جنس‌گرایی تو کتاب‌های دیگه براش اهمیتی نداره؟ 🤔

البته من به غیر از این موارد «سانسوری» با معادل‌گذاری‌های دیگهٔ مترجم هم مشکل داشتم، مثل گذاشتن واژهٔ اُصُل به جای Usul (وقتی به طور واضح تو کتاب معنی اصول می‌ده) و یا گذاشتن واژهٔ خدیو به جای Maker.

اگر این معادل‌گذاری‌ها رو‌ در نظر نگیریم به نظرم ترجمه تونسته بود به خوبی نثر سنگین هربرت رو به فارسی منتقل کنه.

🔅🔅🔅🔅🔅

امتیاز دادن به این کتاب برای من چالشی بود! 
چون من اصولا اگه محتوای کتابی رو نپسندم دیگه برام قوت جنبه‌های دیگه‌ش مهم نیست و امتیاز کمی بهش می‌دم 😅
اینجا هم اگه می‌خواستم استفادهٔ نابجای نویسنده از مفاهیم اسلامی رو در نظر بگیرم باید به کتاب کمتر از یک ستاره می‌دادم.
منتها این بار از این اصل تخطی کردم و به خاطر ابعاد دیگهٔ کتاب بهش ۳ ستاره دادم :)
بریم ببینیم آقای هربرت تو جلدهای بعدی چه آشی برامون پخته...
        

48