یادداشت الهه عباسپور
6 روز پیش

قبل از شروع، چهقدر ناراحتم که مواجهه آدم بزرگها و حتی والدها با کتاب کودک، از نگاه و زاویه دید خودشونه. بله موضوع کتاب کودک لزوما کودکانه نیست و مفهوم عمیق، صرفا ساده بیان شده، اما در نهایت مهم اینه که آیا بچهای که مخاطب کتابه، مفهوم رو درک میکنه یا نه؟ کتاب توی رده خردسالانه، مثبت چهار سال. گمونم اینجا نقش قصهگو و راوی داستان مهم میشه که بتونه خوب از روی کتاب برای بچه قصه بگه؛ اما باز اینکه اون بچه چه دریافتی از داستان داشته باشه مهمه، چون به هر حال در پایان داستان فانتزی و شاد و "هپیاندینگ" نیست، تاسفآوره. پس تاثیرش روی روان بچه مهمه. من گروه سنی ب و ج رو برای داستان ترجیح میدم. راجع به لحن متن. خوبه. چندان کودکانه شاید نیست. اما با توجه به این که خردسال خودش کتاب رو نمیخونه، بخش زیادیش به کاربلدی والد برمیگرده که لحن رو درست دربیاره. جملات خوبن، سادهن و روون. داستان یه جاهایی دچار جهتگیری میشه؛ مثلا اون جایی که درباره قضاوت مردم راجعبه آزادی بچهشیره. طوری مخالفا رو ترسو و عصبانی نشون میده که انگار اونها از آزادی یک موجود لذت نمیبرن. مسئله نظم اجتماعی یا شهرنشینی اینجا گم میشه. ضمن اینکه نمیدونم چهقدر مناسبه یه بچه پنج، شیش ساله درگیر و غصهدار زندونی بودن حیوونا تو باغوحش بشه! آیا اون مفهوم جسارت و جرات برداشتن قدم یازدهم، اونطور که تو ذهن نویسنده و مخاطب بزرگساله، به کودک هم میرسه؟ و آیا اون رو به کنجکاوی زیاد و به خطر افتادن امنیتش تشویق نمیکنه؟ چون بالاخره شیر کوچولو داره از خونه(!) و مامان شیره دور میشه! تصویرگریهاش واقعا قشنگه. واقعا کودکانهست. هر صفحه، همه چیز پشت میلههای قفسه؛ به جز اواخرش و اونجاها که شیر کوچولو جرات کرده از قفس بیرون بره. احتمالا تاثیرش رو روی ذهن بچه میذاره خصوصا که باقی عناصر حتی نوشتهها، درست بین خطوط قفس جاگذاری شدن. این تصویر برام جالبه چون اون جهتگیریه اینجا هم نشون داده میشه. مردمی که شیر کوچولو رو دوست دارن زن و کودک خوشحال و آرومیان و مردم مخالف، مردای ترسناک عصبانی!
(0/1000)
الهه عباسپور
5 روز پیش
0