یادداشت صَعوِه

صَعوِه

صَعوِه

20 ساعت پیش

        ترجیحم این بود که امتیازی ندم. با خودم می گم به زندگی‌نامه-یا غم‌نامه یا خلاصه خاطرات-یه آدم نمی شه امتیاز داد. خاطره با قصه توفیر داره. خاطره رو نفی کنی احساس و ادراک و تجربه برهنه شده یه آدم رو نفی می کنی. وقتی کسی به صراحت می نویسه از حسرتش؛ نمی شه بهش امتیاز داد. می شه مثل خارجی های باکلاس؛ براش دقایقی-یا عمری-سکوت کرد.
تو تو اولین روزهایی که با هم حرف زدیم از این کتاب برام گفتی. از اینکه سیمین وقتی این کتاب رفت بازار همه نسخه ها رو خرید و جمع کرد که دست کسی نیفته. قبل از تو بابا از جلال آل احمد مرد دیگه ای برام ساخته بود. تو نگاه سیمین رو داشتی و بابا نگاه جلال رو.
برام روشنه اون روز، وقتی از خیانت های جلال برای بچه دار شدن گفتی. و اینکه سیمین برای  آبروی جلال-و لو نرفتن خیانت هاش-همه نسخه های این کتابو جمع کرد.
اما یادم نیست اصلا چرا بحث من و تو، اونم اون روزای اول اول باید به این قضیه کشیده می شد.
بگذریم.
سخته، عجیبه. چرا باید انقدر صریح بیای و به عنوان متن ادبی از تلاش های زیادت برای بچه دار نشدن بنویسی؟ که خودت و زنت رو-که هر دو جز نویسنده های شاهکار ایرانید-از اون عرش پرت کنی پایین؟
و هزار تا چرا. 
نکته جالب توجه اینه که جلال تاکید داره اول و آخر این زنشه که بچه خواسته. اما راست نیست. التماس به بچه دار شدن مال جلاله نه سیمین. جلال از خفت مشکل داشتن خودش رنج برده نه سیمین. توی نامه هم سیمین برای جلال نوشته بود: دکتر گفت من مثل یک گاو ماده سالمم.-بلانسبتش-
پس اون نگاه ها؛ اون فضای خالی؛ فضای تحقیر تو بود جلال. تو بودی که بچه می خواستی. که ثابت کنی می تونی چون آدما می خوان مطمئن باشن توان یک چیز رو دارن؛ حتی اگر نخوانش.
قضیه همون«دست گربه به گوشت نمی رسه می گه بو می ده»ست.
اما شایدم این صراحت خوبه. نمی دونم.
فقط می دونم سیمین عاشق تو بود؛ جلال.
بیشتر از تو.
      
1.9k

23

(0/1000)

نظرات

بذارید منم مثل پدرتون طرف جلال در بیام
اول اینکه سیمین بیشتر از جلال بچه می‌خواسته. شاهدشم سووشونه. اینقدر بچه می‌خواسته زری رو خلق کرده با سه تا بچه قد و نیم قد که تازه برای یوسفم مادری میکنه؛ مثل خود سیمین که برای جلال مادری می‌کرده.
دوم اینکه به درست یا غلط جلال جایی از کتاب کمبود خودش رو عدم توانایی بچه‌دار شدن نمیدونه، بلکه زن دوم داشتن می‌دونه. مدعاشم پدر و برادر بزرگ‌ترشن که جفتشون دو زنه بودن. 
ولی خب حرف شما هم پر بی‌راه نیست. کدوم مردیه که عقیم بودنش کسرشأنش نباشه.
2

0

zahrakhalaji

zahrakhalaji

17 ساعت پیش

خب قطعا سیمین هم  بچه میخواست اما فرق خواستن سیمین و جلال این بود که سیمین پذیرفته بود با جلال بچه دار نمیشه اما جلال میخواست به هر قیمتی که شده بچه دار بشه حتی خیانت به حاطر همین  منم فکر میکنم اون  فضای خالی فضای تحقیر جلال بود 🌱 

0

حالا من که مثل این روانشناسا نمیخوام اشتباهات شخصی رو توجیه کنم
کار جلال وجه چندانی نداشته
منتهی اگه این کتاب ماندگار شده به خاطر همین جسارت جلاله
@zhr.khalaji 

1