یادداشت فاطمه رجائی
1403/9/29

یه عصر پاییزیِ دلگیر مهمون این کتاب بودم...🍂✨ صوتی این کتاب با صدای خودِ آقای میلاد عرفانپور بینظیره، حتما گوش کنید و لذت ببرید.💛 . چشمان حسود، کور. عاشق شدهام اسفند برای دل من دود کنید ❤️✨️ . با پال و پرت نگو که ماندن ننگ است فریاد نزن که آسمان خوشرنگ است برگرد پرنده، دل به پرواز نبند اینجا دل یک قفس برایت تنگ است . از اشک تو لبخند بهار آوردند رود آوردند، آبشار آوردند جاریست همیشه اشک در چشمانت ای ابر، تو را چه لوس بار آوردند 🥹☁️✨ . از دوزخ تن، بهشت را باور کن با آتش دوستی، لبت را تر کن مانند تنور باش و در خدمت خلق با سوختههای نان، شبت را سر کن . بی عشق به دور خودمان می گردیم بی خود شب و روز در جهان می گردیم دنیا قبرستان بزرگیست که ما دنبال مزار خود در آن می گردیم . من زنده که نیستم میان کفنم دل ابر گرفته است در پیرهنم اینگونه به دست خالی ام زل نزنید من وارث درد هفت میلیارد تنم . اینجا فوران زندگی ... آنجا مرگ مانده است در انتظار انسانها مرگ یک روز به دیدار شما میآیم این نامه برای زندهها. امضا مرگ! . ۲۹ آذر ۰۳...🍊✨ پاییز من....
(0/1000)
فاطمه رجائی
1403/9/29
0