یادداشت فاطمه نظری

من زنده ام: خاطرات دوران اسارت
        این کتاب چیزی شبیه معجزه است! 
بی‌بدیل!
تک تک بخش‌ها را به چشم می‌بینید و همراهشان هستید. 
زبانم قاصر هست. 
از محبوب‌ترین کتاب‌های عمرم خواهد بود.
      
90

18

(0/1000)

نظرات

دقیقا از اون دست کتاباست که فراموش نمیشه 
خود اسارت به تنهایی طاقت فرساست 
حالا این وسط به غم اسارت و دوری از وطن 
نگرانی از شکستن حریم شخصی رو اضافه کنیم
 اون غذاهای غیرقابل خوردن رو 
زندونی شدن توی مکان هایی که در غیربهداشتی ترین وضع ممکن بودند 
بی توجهی سربازان بعثی به نیازهای اولیه یک انسان 
شکنجه های باتوم و کابل و پرخاشگری رو 
اونم از زبان یک دختر چهارده ساله 
تصویری توی ذهن مخاطب میسازه ؛
ماندگار!
1

0

در نگارش این وقایع هم نهایت هنرمندی رو به خرج داده بودن. خیلی روان و بدون حاشیه رفتن. پر از تصویرسازی و ذکر جزئیات. 

فقط اینکه موقع اسارت ۱۷ -۱۸ سالشون بوده 🌻 

0

ریحانه

1403/3/15

خیلی غبطه میخورم بهشون، اینکه دختر ۱۷ ساله انقدر قوی و با صلابت باشه که توی اون شرایط وحشتناک، یک بار هم ناشکری نکنه🥺و عبادت و قرآنش ترک نشه واقعا چیز عجیبیه
نمیدونم میشه اسمش رو چی گذاشت... شاید روح بلند و قوی ای که از یه منبع بی نهایت تغذیه میکنه
خیلی به ایمان و صلابتشون غبطه میخورم
1

0

من این کتاب رو توی شرایطی خوندم که یک مسئلهٔ پزشکی خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود. و از این کتاب درس زندگی گرفتم. اینکه همه چیز دست خداست، شفا دست خداست. انگار اینجور کتاب‌ها تلنگری هستن برای اینکه همیشه در زندگی همه چیز رو فقط از خدا بخوایم و امیدمون فقط به خودش باشه. 

0