یادداشت محدثه عبدی

        «بادبادک باز»  بسته شد اما درِ دنیای دیگری را به رویم گشود. 
دنیای من بعد از این کتاب مردم افغانستان را با توجه بیشتری می‌بیند. بانگاهی صمیمانه تر و با همدلی بیشتر. خط عمیق و سنگینی روی دلم نشسته. غم این کتاب غیرقابل انکار است اما به همان اندازه  بوی خوب بولانی و منتو می‌دهد و  حال و هوای کابل و مزارشریف را برایت زنده می‌کند. 
فهم تاریخ با خواندن داستان هایی از این جنس بهتر اتفاق می‌افتد. 
. 
مترجم  کتابی که من خواندم«خانم زهره کدخدا زاده» بود. اما شما اگر خواستید برای خواندنش هزینه کنید ترجمه ی «خانم زیبا گنجی» یا «اقای مهدی غبرایی» را بهتر است تهیه کنید. 
. 
پایان/اردیبهشت ۱۴٠۴
      
359

31

(0/1000)

نظرات

احسنت به شما 🌿💚🍏📗
1

1

سپاس🙏🏻 

1

ماری

ماری

1404/2/25

نقطه عطف این کتاب برای من اونجا بود که آخرای داستان امیر وقتی داشت شدیدا کتک میخورد با وجود درد احساس رهایی میکرد.چون حسن بخاطر خیانتش هیچوقت بهش چیزی نگفت و این بار همیشه روی شونه ش سنگینی میکرد‌.
2

1

برای من هم خطوط تکان دهنده ای بود🥹☁ 

1

ماری

ماری

1404/2/25

🥺🥺
@mim_abdi 

0