یادداشت حسنیه صالحان

دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی
        بعد از تقریبا دو هفته این کتاب هم به پایان رسید . 
واقعا شگفت انگیز بود . آقای شاه آبادی با قلمی زیبا و روان ، این کتاب رو به خوبی نوشته بود .👌
این که کتاب دو قسمت ، یکی آینده و یکی گذشته داشت ، کتاب رو جذاب تر می کرد . 
دروازه مردگان شاید ترسناک نبود ولی سرشار از هیجان بود .
به قصد خواندن ده صفحه به سراغ کتاب می رفتی ولی بعد از چند دقیقه می‌دیدی که پنجاه صفحه خوانده ای . 😁
این کتاب دو قسمت داره ، یه قسمت که گذشته است و مربوط به نامه های رضاقلی است و قسمت دیگر مربوط به خانواده ای در آینده است که نامه های رضاقلی را می خوانند . 
رضاقلی پسربچه ای است که در راه عروسی ، از خانواده اش می دزدنش و او را به کاخ نویان خان برای قالی بافتن می برند . 
رضاقلی فکر می کند که مادر و پدرش او را فروخته اند و به همین دلیل هیچ وقت ، به فکر فرار نمی افتد . 
در کاخ نویان خان رضاقلی با پسری به نام شکور دوست میشه . 
در کاخ نویان خان حوضی وجود داره که خیلی سیاهه و همیشه ، بزرگترها میگن به اون حوض نزدیک نشید و از اینجا تازه ماجرای زندگی جدید رضاقلی و شکور آغاز می شود ....
این کتاب تمام می شود و من دلم برای رضاقلی ، لیلا ، مجید ، شکور ، میرزا حسن ، الماس و تمام شخصیت های دیگر تنگ می شود .
به امید خواندن جلد بعدی🤚
      
242

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.