یادداشت عطیه عیاردولابی

معمای آقای ریپلی (به ضمیمه مختصری درباره نویسنده ونوشته هایش)
        فکر کنم باید یه مدت از باشگاه کارآگاهان بهخوان جدا بشم. به لطف این باشگاه مدتیه کتاب‌های جنایی، معمایی و پلیسی پای ثابت گزینه‌های روی میزم بوده. از طرفی لذت‌بخشه؛ لذت کشف راز یه قتل یا بزه یا لذت هم‌سفری با پلیس/ کارآگاه داستان اصلا قابل توصیف نیست. اما از طرف دیگه انگار این زیاد لذت بردن باعث اتفاقی ناخوشایند در ذائقه‌ام شده. کتاب‌هایی از این دست دیگه برام هیجان‌انگیز نیستن. قابل پیش‌بینی یا بی‌مزه بهترین توصیفیه که براش دارم.

معمای آقای ریپلی اینجا در بهخوان و در خود کتاب خیلی ستوده شده است. همه تعریف می‌کنند اما من نمی‌دونم چرا این همه تحسین رو در این کتاب ندیدم. آیا به نسبت زمان نگارش کتاب خارق‌العاده‌ای بوده و به خاطر تکرار مکرر این سبک سوژه‌ها، تازگی و جذابیتش از بین رفته؟ یا واقعا تعاریف و تحسین‌ها بیش از حد بوده؟

منکر نمیشم که کتاب من رو یک شب تا صبح پای خودش نشوند تا حدود ۶۰ درصدش رو یکجا بخونم. اما این برای وقتی بود که حدود یک سوم از کتاب گذشته بود؛ یک سوم ابتدایی به شدت ملال‌آور و خسته‌کننده که اگر نبود بحث تموم کردنِ کتابِ پیشنهادیِ باشگاه، حتما رهاش می‌کردم. 

در نهایت می‌تونم بگم ریپلی بیشتر از هوشمندی، خیلی خوش‌شانس بود و همین. اون بحث‌های بررسی حس گناه و درگیری‌های درونی با وجدان و فلان هم به نظرم چندان قوی نبود. ریپلی یک قتل با قصد قبلی و یک قتل رو بنا به شرایط مرتکب شد و در تمان داستان حتی یکبار درباره حس گناه نخوندیم، حتی یکبار پشیمون نشد. تازه به قتل سوم و چهارم هم فکر کرد و فقط چون لزومی ندید مرتکب نشد. اون هربار در شرایط بحرانی می‌تونست درنهایت خونسردی نقشه بکشه تا قسر در بره که قطعا این خونسردی نشانی از عذاب وجدان نبود!

در مورد ترجمه هم اگرچه دوستان حسابی تعریفش رو کرده بودن اما خب باید بگم معمولی بود و می‌تونست خیلی خیلی بهتر باشه.
      
167

16

(0/1000)

نظرات

mahsa bgbn

1403/4/27

منم رغبتم به کتابای جنایی رو از دست دادم. دلتنگ اون روزهام که با ولع پشت هم می‌خوندمشون.

2

حستون رو کاملا درک میکنم :)
منم احساس میکنم کتاب‌هایی که قبلا میخوندم یه جور دیگه ای اشتیاق و دنبال معما بودن رو برام به همراه داشتن
الان نسبت به کتاب‌های جدید بی حس شدم 🚶🏼‍♀️
2

2

به قول اون کارشناسه تو کارتون کارخانه هیولاها:
زمانه، زمانه‌ی بدی شده آقا! 
😁😁😁 

1

😅😅
@Atiehayyar 

1

خوشم باشه! دیگه به ترجمه فرزانه طاهری دارید گیر می‌دید؟! دوره، دورهٔ آخرالزمون شده
والله
3

1

گیر میدم چه گیری هم میدم. من به کریم امامی هم نقد دارم. بقیه که جای خود. 

1

خوشم باشه
چشمم روشن
هر دم از این باغ، بری می‌رسد
دَدَر ددر در دَدَری می‌رسد
@Atiehayyar 

0

وی در ادامه افزود 
مثل منی باهوشی 
دیشتاتان
@farhangha 

0