یادداشت سارا خانوم

سارا خانوم

سارا خانوم

18 ساعت پیش

همیشه وقتی
        همیشه وقتی چیزی را درباره ظلم می شنوم یا می خوانم خونم به جوش می آید فرقی نمی کند این ظلم کجای جهان دارد اتفاق می افتد اصلا چند سال از ماجرا می گذرد تنها چیزی که فکرم را مشغول می کند مردم هستند که دارند تحمل می کنند و بد تر از همه این که چیزی از دستشان بر نمی آید.
این کتاب درباره لهستانی هاییست که تبعید شدند و ایرانی هایی که دارند آنها را به کمپ می رساند و ماجرای عشقی لطیف و کمرنگ که در خلال داستان اتفاق می افتد. این کتاب خیلی برای من دوست داشتنی ست  و فکر می کنم به دو دلیل است.
اول اینکه نویسنده اش آقای مرزوقیست
دوم اینکه خیلی برای من جالب است که دو کشور جنگ زده با فرهنگ های متفاوت و زبان متفاوت در جایی از تاریخ به هم پیوند می خورند و کشوری که خودش درگیر قحطی است درگیر جنگ است و توسط همه چه روس چه انگلیس و چه سرباز های هندی دارد چپاول می شود(ایران) دارد کمک مردمی می کند که تبعید شده اند و مریض اند و شاهد کشتار و تجاوز و بردگی بوده اند. و این به نظرم اصل روح ایرانی بودن است . چون ایران هر جای تاریخ که ایستاده بلایی سرش نازل شده و در بین این بلاها همیشه یک نفر را زیر پر و بال خودش گرفته مثل کبوتری که جوجه هایش را.
همیشه برایم سوال بود که چرا لهستانی ها تبعید شدند اصلا چه بلایی سر کشورشان آمد که به این فلاکت افتادند و این کتاب جواب خوبی برای سوالم بود. خواندنش پیشنهاد می شود.
      
997

21

(0/1000)

نظرات

شمیم

شمیم

12 ساعت پیش

توصیف بسیار زیبایی داشتید همینطور دید روشنفکرانه ای که نسبت به این داستان و مردم سرزمین عزیزمون ایران دارید قابل تحسینه🥰
1

2

سارا خانوم

سارا خانوم

10 ساعت پیش

💚 

0