یادداشت نگین حسینی
1402/10/16
4.3
177
میدونم برای این کتاب دوتا یاداشت گذاشتم اما بزارید اعتراف کنم من فکر میکردم خوندن یه کتاب برای دوباره واقعا کار مضخرفیه چون من معتقدر بودم که هزاران هزار کتاب وجود داره که انسان باید بخون و لزومی به تکرار دوباره یه کتاب نیست تا قبل از باد بادک باز ... فهمید م بعضی وقتی احساساتت یه جایی می مونه بین صفحه های کتاب حبس میشه بین واژه واژه هاش کلمه کلمه هاش سطر به سطر هاش من این کتاب را به مدت یک سال به یک نفری قرض دادم و دیشب این کتاب را بعد از مدت ها بهم پس داد خواستم بزارمش توی کتابخونم و برم به ادامه درس شیرین جغرافیا بپردازم اما یه چیزی توی کتاب صدام میزد یه چیزی جا موندن بود بین صفحه هاش با خودم خیلی کلنجار رفتم الان فصل امتحاناست نه نباید کتاب بخونی ... قرار بود فقط و فقط یک صفحه باشه اونم برای یاد اوری خاطرات همین ولی باز هم در دام خالد حسینی افتادم . همین الان کتاب را زمین گذاشتم نمیدونم یا من خیلی احساسیم یا این کتاب که سطر به سطر سطرش گریه کردم و اون تیر خلاصه برای زمانی بود که حسن و علی رفتند ... برای بار اول که این کتاب را خوندم من به عنوان یک شنونده بودم ولی الان من داشتم داستان را تعریف میکردم مثل یه خاطره به معنای واقعی کلمه من با این کتاب زندگی کردم ...
(0/1000)
نظرات
1402/10/20
من بعضی کتاب ها را چند بار خوندم.با فاصله یکی دو سال،به جرئت میگم برداشتم هر بار متفاوت بوده،به خاطر رشدم،درکماز دنیا و جهان بینی متفاوتی که پیدا کردم.اطمینان دارم اگر بار دیگه بخونید درک متفاوتی خواهید داشت.منم خوندمش اما خیلی تو خاطرم نمونده متاسفانه.
1
1
1402/10/20
0