یادداشت زهرا عالی حسینی
20 ساعت پیش
جلد چهار هم تمام شد. و با احترام نظرم هنوز همان است که در پایان جلد دو و سه نوشتم. اوایل داستان کم کم داشت از ماجرای درگیری با پرینگل ها خوشم میآمد و خیال کردم آنی شرلی بالاخره دارد وارد دنیای بزرگسالی میشود، ولی نویسنده بهطرز غیرمنتظره و باورناپذیری توی ذوقم زد... به نظر من شیرینی خیالپردازانه دنیای آنی شرلی واقعاً جذاب است. انگار کل دنیای آنی شرلی در آن "فردا"ی خیالی الیزابت کوچولو رقم میخورد. ولی تا اینجا، هرگز نمیتوانم بپذیرم که داستان واقعبینانه است. من فکر میکنم دلم میخواهد صدای این دخترکِ خوش قلبِ شادِ امیدوار را در زندگیام داشته باشم. برای وقت های ناامیدی، برای فراموشی حقایق تلخ، اشتباهات، حسرت ها، کینه ها و دشمنی ها، گذشته های غیرقابل جبران... ولی باور ندارم زندگی واقعی شبیه دنیای آنی شرلی است. بلکه کاملاً بالعکس، اینجا که من هستم، چنین اتفاقاتی نمیافتد و از این پایان های خوب و خوش هم خبری نیست. زندگی واقعی اینقدر خوشبینانه نیست. همیشه راه برگشت وجود ندارد، و همیشه مردم به فکر جبران اشتباهات گذشتهشان نمیافتند، و آدم ها همیشه به هم نمیرسند، و همیشه نمیشود مردم را عوض کرد، دست کم نه همهشان را، و همیشه صلح و دوستی و بخشش برقرار نمیشود، و همیشه آدم به موفقیت نمیرسد، و همیشه محبوب واقع نمیشود، و خیلی از آرزوهایش را هم با خودش به گور میبرد. یا حتی خیلی وقت ها علیرغم تلاش، خوشبینی و خوشنیتیِ تو، نمیشود. همین. فقط نمیشود. بدون اینکه دنیا به تو هیچ توضیحی بدهد. من واقعاً متاسفم که زندگی واقعی اینطور نیست، ولی تقصیر من نیست. اینطور نیست دیگر... همین و بس. *** پ.ن ۱: من همیشه از تعامل و حتی شنیدن نظرات مخالف دیگران خوشحال میشم و این بار هم همینطور:) ولی کل این متن رو به عنوان نظر شخصی و بیارزش بنده بخونید. پ.ن۲: من با خوشبینی دشمنیای ندارم. ولی ترجیح میدم خوشبینیِ واقعبینانه باشه. من دوست دارم باور کنم زندگی میتونه با همه شکست ها و تلخی هاش قشنگ باشه. ولی اتفاقای بد تو کتاب آنی شرلی خیلی کوچیکن. حداقل شبیه زندگی من و آدمایی که من دیدم که نیستن. قبول دارم که درد و رنج زندگی هم توش بود. اما درد و رنجش به نسبت موفقیت ها و خوشی هاش خیلی کمه. و بیشتر حوادث طبیعیه تا بدی آدم ها، یا احساس تنهایی، یا شکست و... حتی فقط نسبتشون یا موضوعشون نیست که به نظرم غیرقابل باوره. من با چگونگی رخ دادن اتفاقات خوب داستان هم مشکل دارم و به نظر من منطقی و باورپذیر نیست. پ.ن۳: جلد ۱ خیلی خوب بود. جلد ۲ و ۳ و ۴ به نظر من زیادی رویایی بودن. میگن جلد ۵ به بعد سختیهاش بیشتره و خب ممکنه به نظر من باورپذیرتر بیاد:)
(0/1000)
نظرات
9 ساعت پیش
همچنان موافقم. کاملا. ولی منتظرم جلد پنج هم بخونید ببینم نظرتون چی قراره باشه ^-^
1
2
9 ساعت پیش
نمیدونم. خودمم منتظرم ببینم جلد ۵ چطوریه مگه. تو یادداشتی که درباره جلد ۳ نوشتم همه میگفتن حداقل میذاشتی به جلد ۵ برسی بعد قضاوت کنی😅
0
5 ساعت پیش
شاید بشه گفت به صورت کلی دنیاسازی لوسی مود مونتگومری همینه... در نهایت همه داستان ها به ازدواج و خوشبختی ختم میشن و مشکلات خیلی سریع حل میشه.ولی خب به نظرم مشکلاتی که باهاش مواجه می شدن مثل زندگی روزمره ما بود...یعنی به دلیل شباهتش به زندگی ما با اتفاقات نه چندان عجیب اینقدر باهاش احساس نزدیکی کردم روند مجموعه آنی شرلی هم همینطوره هر چند نمیتونم منکر این بشم که آرامشی که از تمام کتاب های این نویسنده گرفتم رو هیچ کتابی بهم منتقل نکرد. ولی خب اگه کسی گفته جلد پنجم واقع گرایانه تر میشه باید بگم از این لحاظ که آنی داستان ما با سختی های زندگی واقعی مواجه میشه کاملا درسته.جلد پنجم، جلد هفتم و هشتم مخصوصا دو جلد آخر که جنگ جهانی هم اتفاق میفته و یه سری اتفاقات مرتبط با جنگ که واقعیت رو وارد دنیای رویایی این مجموعه میکنه
1
2
زهرا عالی حسینی
9 ساعت پیش
1