یادداشت روزی روزگاری

        کتاب مشعلی  در برابر شب تکان دهنده و زیبا بود نوری در برابر تاریکی بود کتابی اونقدر زیبا که تونستم با خوندنش نوری رو به قلبم و کتابخونم 
ببخشم کتابی که همچنان توی گوشه ای از ذهنم همچنان شعله وره .
این کتاب جرقه‌ای  از امید عشق مقاومت ویک صدابودنه کتابی بود که میتونستی باهاش شعله عشق یک خانواده رو حس کنی حتی  اگه مثل الایس باشی .
خیلی ها این داستان رو داستان مقاومت لایا میدونن  اما من مقاومت رو در صدای یک مادر شنیدم یک قصه گو که قصه فرزندش رو می گفت قصه ای که برای من تکان دهنده بود قصه ای که قلبم رو به آتیش کشید قصه مادری که رهایی فرزندش رو فریاد زد و کاری کرد که من هم با جوش خروش داستان یکی بشم  و به زبان همون مادر بگم ( چارا هریسادا) ( دزدها هیولاها) 
و در پایان به ده جهنم خونین قسم که اگه می شد می کشتمت کینان.
      
98

13

(0/1000)

نظرات