یادداشت maryam torabi
5 روز پیش
4.1
77
کتاب از سه مسیر طی میشه: مادر/زن، پدر/شوهر، فرزند خانوادهای چهارنفره با عشقی که گریبانگیر پدر خانواده میشه و بخاطر رسیدن به اون زن (لیدیا) همسر و بچه هاشو ول میکنه از هم میپاشه. مرد به دنبال خواستهی خودش میره و توجهی نداره که چه بلایی بر روان همسر و بچه هاش میاره. اما بلاخره این مرد برمیگرده به جایی که قبلا بهش میگفت خانواده روابط زوجین و الگوبرداریهای بچه ها از رفتارهای سمی پدر و مادرشون (مثل میل زیاد مادر به پول جمع کردن و حتی برای خودش خرج نکردن، کنار کشیدن پدر از یسری از مسائل و همه چیز را به همسرش سپردن و نشون دادن خودش به عنوان یک شوهر و پدر ضعیف) باعث میشه که اونها از پدر و مادر خودشون یجورایی کینه بگیرن و حتی هنوز که پدر و مادر زنده هستن به فکر این بیوفتن که خونه شخصی اونها رو بفروشن تا از پولش استفاده کنن. اینقدر این تزریق سم زیاد هست که دختر خانواده دلش نمیخواد حتی ازدواج کنه و یا بچه بیاره چون تمام اون اتفاقاتی که سر خودش اومده هنوز براش تازگی داره حتی تو سن ۵۰ سالگیش بچه ها با بندهایی به پدر و مادرشون متصلن (چه بخوان و چه نخوان) و جنس این بندهاست که بعدها نشون میده زندگی اون بچهها در سلامت هست یا نه. و وای از روزی که نباشه. من کتابو دوست داشتم و تو این کتاب گناه واندا رو یجورایی در حد گناه آلدو میدیدم. آلدو یجور خودخواهی داشت (خراب کردن پل های پشت سر به قیمت رسیدن به چیزی که فقط باهاش حالش خوب بشه و از زندگی لذت ببره) و واندا هم یجور (خراب کردن وجهه پدر در جلوی چشمان بچهها و کوچیک شمردنش)
(0/1000)
4 روز پیش
1