یادداشت ‌ سید امیرحسین هاشمی

معرکه در معرکه
        روابط انسانی و عدم آسودگی؛
دیالوگ، زبان و مسئلۀ ریتم!


0- داود میرباقری با مختارنامه هرسال مهمان خانه‌های ماست. میرباقری مختار را تاحدی برای ما آشنا کرده است، که میم‌های مختار مثل نقل و نبات در چت‌های جوان و پیر رد‌وبدل می‌شود.

1- معرکه در معرکه یک بومِ نقاشیِ هارمونیک و خوش‌ریتم از فرهنگ عامه/فولکلور ایرانی است؛ فرهنگ معرکه‌گیری و زینجیر پاره کردن. در معرکه در معرکه، با استفاده از دیالوگ‌های خوش‌ساخت از لحاظ زبانی، خوش‌ریتم و سرضرب، موقعیت‌های نمایشیِ فکرشده و یک داستان به نسبت خوب (خواهم گفت چرا به نسبت) یک متنِ نمایشی لذت‌بخش را سامان داده است.

2- معرکه در معرکه متنی نمایشی است. حرف بدیهی و نسبتا احمقانه‌ای است؛ نمایشنامه مشخص است که متنی نمایشی است، چه می‌گویی شازده؟ معرکه در معرکه را نمی‌توانی در دل بخوانی، نمی‌توانی در حال خواندن اجرایش نکنی، نمی‌توانی فکر نکنی وسط معرکه‌ای و باید با عربده‌کشی رجز بخونی، باید متن را اجرا کنی که خوانده باشی. این در معرکه در معرکه بسیار برایم جالب بود که برای اینکه متن را بفهمم و برایم تاثیرگذار باشد، باید با صدای بلند، تغییر لحن و یکسری بازیِ نمایشی دیگر نمایشنامه را برای خودم ملموس‌تر می‌کردم.

3- تقریبا لال شده ایم. منظورم لحظات سخت نیست که لال‌مونی می‌گیریم، واقعا گاهی نمی‌شود حرف زد. منظورم در زندگی روزمره است، دایرۀ واژگان محدودی داریم و باید این جهان پرآشوب را با همین فقر کلمات برای خودمان به بیان درآوریم؛ نشدنی است. ادبیات اینجا واقعا می‌تواند شرط لازم یک جهانِ معنادار باشد، ادبیات دایرۀ لغت_مفهوم‌ها را برایم گسترش می‌دهد. نمی‌توانی بهرام بیضائی بخوانی و کلی عبارت جذابِ فارسی پیدا نکنی که بتوانی با آنها اندیشه کنی، در معرکه در معرکه هم چنین عبارت‌پردازی‌هایی بود، عبارت‌پردازی‌هایی (چه در سطح کلمات، چه در سطح ترکیبات زبانی و چه در سطح جملات) که علاوه‌بر اینکه معرفی کنندۀ یکسری عبارت خوش‌ساخت فارسی است، اعتماد به نفسِ گویشورِ زبان فارسی را نیز بیشتر می‌کند؛ اعتماد به نفس بیشتر می‌شود چون می‌بیند که این زیبازبان چه بنیه‌هایی دارد. 
فارسی است، مجبوریم فارسی را دوست داشته باشیم، چون در خوشی و ناخوشی با ایشون فکر می‌کنیم!


4- فرم‌ها و تکنیک‌های نمایشی، مانند رد و بدل شدن پینگ‌پونگیِ دیالوگ‌ها، تغییر شخصیت‌ها، بازیِ چند کاراکتر توسط یه بازیگر در یک صحنه، بازی گرفتن از تماشاچی و موارد دیگر باعث شد این متن متنی باشد که اگر خوب اجرا شود، ارزش متن به صورت نمایی افزایش یابد. منظورم این است که اجرای درست از این متن بسیار می‌تواند پتانسیل‌ها و بنیه‌های نمایشی متن را بالفعل کند و از این حیث متن را ارتقا دهد. یک اجرا از این نمایشنامه پارسال با کارگردانی سیاوش طهمورث داشتیم که ندیدنمش :(((

5- از بن‌مایه‌های این متن هم به نظرِ من همین آسودگی‌سوز بودنِ روابط انسانی است. یعنی از همان لحظه‌ای که یک انسان می‌شود دو انسان و این یعنی حداقل یک رابطه بین این دو ایجاد شده است، آسودگی از بین می‌رود، چون از این لحظه است که دیگری برای منِ منفرد اول موضوعیت پیدا می‌کند؛ سخت است چون رکود برای منِ عافیت‌طلب می‌تواند خوب باشد. منِ عافیت‌طلب چون در روابط قرار گرفت و آسودگی‌اش ربوده شد، زیباییِ سخت زندگی را می‌فهمد، همین روابطِ آسودگی‌سوز است که علت زندگی و حرکت است، و الا خودمون بودیم و هیچ بودنمون. پس یکی شد دوتا و این شد زندگی! 



خیلی بیشتر می‌شه از متن گفت، ولی واقعا چند صباحی است رسِ وجودم کشیده شده و خب، باید تجدید قوا کنم!
      
493

41

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.