یادداشت علی عقیلی نسب

        بسم الله الرحمن الرحیم

آن طرف دنیایی‌ها برای دلبستگی کتابی book affection را دارند. affection برگرفته از کلمه لاتینیِ affectio به معنای گرایش فکری یا کشش نسبت به چیزی یا کسی و نوعی دوستی پرحرارت است. بنابراین دلبستگی کتابی گرایش خاطر و علقه نسبت به کتاب است؛ کتاب که به نظر کسانی مانند لئون بلوا، نویسنده‌ی فرانسویِ قرن نوزدهم، "اثری است جادویی، برابر با کل جهان، که ما همه کلمات یا حروفی از آن هستیم" 
صفحه ۱۶ کتاب

هرچند در یادداشت (نقش‌هایی به یاد) گفته بودم اخوت از معدود جستارنویسانی است که هرچه منتشر کند چشم‌بسته می‌خرم،‌ و البته در مورد کتاب حاضر چنین کردم، اما این دفعه کتاب را با نوعی بدبینی آغاز کردم، احساسم می‌گفت این دفعه قرار است اخوت ناامیدم کند، با تکرار مکررات و حرف‌هایی که تازگی خود را از دست داده‌اند. با شروع مقدمه، با عنوان در عشق و دلبستگی به کتاب، این احساس تقویت شد، مباحث از همان جنس بود: بحث‌های لغوی و صحبت از جون دیدیون که در کتاب (نقش‌هایی به یاد) هم نامش برده شده بود، اما پایان مقدمه غافلگیرکننده بود،‌ بخشی از جشن بیکران همینگوی که سفارش غذا با دستمزد اولین کتابش را توصیف می‌کرد، این دیگر چه دلبستگی است؟ بخش اول کتاب: معانی و بیان کتابی، با صحبت درباب تقدیم‌نامه‌های کتابی شروع شد، آنقدر دلچسب و شیرین بود که تمام بدبینی‌ام را از بین برد.
هرچند بازهم اگر اخوت کتابی منتشر کند، همچنان با بدبینی شروع می‌کنم،‌ و همچنان اعتقاد دارم که هر نویسنده‌ای دوره‌ای دارد، اما شاید دوره اخوت سر نیامده، شاید هم اخوت از این قاعده مستثنا است، امیدوارم که همیشه اینگونه باشد. برویم سراغ کتاب: 

کتاب پنج (یا شش) بخش دارد:

بخش صفر(مقدمه کتاب): (در عشق و دلبستگی به کتاب)
مقدمه کوتاه که در توضیح لغت و اصطلاح دلبستگی کتابی و رابطه دلبستگی با خوردن، که منتهی می‌شود به همان بخش از جشن بیکران که اشاره کردم.
مقدمه واقعاََ خوبی است، مانند تمام مقدمه‌هایی که اخوت بر کتاب‌هایش نوشته است.

بخش اول: معانی و بیان کتابی
طولانی‌ترین بخش کتاب با یازده فصل و ۱۳۰ صفحه.
اگر با کتاب‌های اینچنینی اخوت آشنا باشید، می‌دانید که هیچ کدام بحث صرفاََ علمی ندارند، در بهترین حالت مباحث علمی (یا حتی شبه علم) را با تجربه‌های ادبی خودش و دیگران ترکیب می‌کند، چنانکه در همین بخش اتفاق افتاده است.
بحث از تقدیم‌نامه‌های کتاب و کتاب‌های بالینی هرچند در مواجهه اول به نظر صرفاََ اموری تجربی‌اند، اما مباحث نظری هم در میانشان گنجانده شده. از آن طرف بحث‌هایی مانند (روح زمان دوره‌ای) و (چاق و لاغر کتاب(اندازه کتاب)) ریشه‌شان بحث‌هایی نظری است. علاوه بر این چهار جستار که تألیف اخوت است، هفت جستار ترجمه در این بخش است از: آلبرتو مانگوئل، سوزان سانتاگ، جنت وینترسون، الخاندرو سامبرا، ونسا اوگله، امبرتو اکو و ژان کلود کریر.

بخش دوم: (متفرقه‌های کتابی)
پراکنده‌ترین بخش کتاب، چنانکه از اسمش معلوم است.
قاعده این است که مباحث متفرقه در آخر کتاب بیایند ولی اخوت است و ترتیب غریب کتاب‌هایش.
علاوه بر سخنرانی کم‌نظیر بورخس درباره دن کیشوت و بخشی از کتاب شکسپیر و شرکا درمورد سلینجر، چهار جستار دیگر به تألیف اخوت هست که در آن‌ها به دفتر متفرقه‌اش می‌پردازد، دفتری از جنس کشکول جمالزاده، روایت بارت از استاندال و تحلیل‌های خودش، تحلیل بخشی از شعر (سرزمین هرز) الیوت و بحثی درمورد تألیف رمان (خانم دالووی) و نویسنده‌ای که تحت تاثیر آن و برای ادای دین به وولف بعدها کتابی را با عنوان (ساعت‌ها) نوشت.

بخش سوم: دلبستگی به خواندن
خواندن اقسامی دارد: بازخوانی، صامت‌خوانی، بلندخوانی، خواننده اول و...
شاید دل بستن به نوعی از خواندن، غریب باشد، اما اگر این جنس غرابت‌ها نبودند یکی از جذابیت‌های دنیای ادبیات از بین می‌رفت.
فصل دلبستگی شعری از ریموند کارور هم عجیب بود، چه کسی فکرش را می‌کرد کارور جوان کاملاََ تصادفی با اولین کتابش مواجه و سخت دلبسته آن شود و به خاطر همین به نویسندگی و شاعری رو آورد؟

بخش چهارم: (دلبستگی کتابخانه‌ای)
تجربه داشتن کتاب و دلبسته بودن به آن امر رایجی است، قطعا همه تجربه‌ای، هرچند متفاوت، از این دلبستگی داشتیم و با لیپور و جیمز وود هم‌ذات‌پنداری می‌کنیم، اما کسی دلبسته کتابخانه ذهنی‌اش، غیرقابل اعتمادترین کتابخانه(ها)ی تاریخ هم می‌شود؟ اگر اخوت باشد حتماََ.

بخش پنجم و پایانی: (سویه‌ی تاریک دلبستگی کتابی)
گاهی کتاب‌ها پیوند می‌خورند با خاطره‌ای تلخ، گاهی هم خود کتاب‌ها هستند خاطره یا فکری تلخ می‌سازند.
مثلاََ وقتی جدا شدن یک زوج مقارن باشد با یک قضیه کتابی(فصل اول)، یا وقتی کتاب‌ها در خانه‌ات جا نمی‌شوند و یا به هر دلیل دیگری مجبورت می‌کنند از دستشان خلاص شوی(فصل سوم و چهارم) یا حتی وقتی این فکر را در ذهنت می‌افتد که پس از مرگت چه بلایی سر کتاب‌هایت می‌آید.
هرچند ذهنیتی که از این سرفصل برایم تشکیل شد متفاوت بود با آنچه خواندم، ولی تجربه جالبی بود.
آخرین فصل این بخش هم مقدمه کتاب (دنیایی از آن خود) گراهام گرین است. دنیای خواب‌های گرین که به خاطر توصیه روانشناس سال‌ها خواب‌هایش را می‌نوشت.

سخن پایانی: 
واقعاََ از همکاری اخوت و نشر‌ گمان خوشحالم، علاوه بر محتوای درجه یک اخوت در چند کتابی که از او خواندم، چاپ عالی نشر گمان هم تاثیر بسزایی در دیده شدن آثار اخوت داشته است، امیدوارم روزی نشر گمان همه کتاب‌های اخوت را چاپ کند.
      
440

34

(0/1000)

نظرات

در مورد اون بخشِ "سخن پایانی"، اینکه نویسنده/مترجمِ خوب با نشری خوب کار بکنه خیلی نکتهٔ مهمیه واقعا. 
2

1

دقیقا
یکی از ناراحتی‌هام اینه که خیلی از نویسنده‌ها  و مترجم‌ها با هزارتا نشر ‌کار کردن که بعضی‌هاشون خوبن
ولی مثلا مترجم‌هایی مثل رضا علیزاده که بیشتر کارهاش رو نشر روزنه منتشر کرده، یا علی‌اصغر حداد و نشر ماهی، آقای مدرس‌صادقی و نشر مرکز، بهزاد قادری و نشر بیدگل، پارسایار و نشر هرمس و چند نمونه دیگه مترجم‌هایی هستن که حتی رغبتم به مطالعه آثارشون نسبت به اکثر مترجم‌های دیگه بیشتره 

1

این یادداشت باعث شد در مورد نویسنده کنجکاو بشم و چندتا از کتاباشونو حتما بخونم. ممنونم بابت یادداشت خوبتون ❤️
3

1

ارادتمند
اخوت واقعا نویسنده خوبیه 
ولی مواجهه اول باهاش خیلی مهمه
شروع از بعضی کتاب‌هاش ممکنه باعث نگاه اشتباهی نسبت بهش بشه
از خاطرات کتابی و دلبستگی کتابی شروع کنید خیلی بهتره
بعدش برید سراغ نقش‌هایی به یاد، به انتخاب مترجم و آثار دیگرش 

0

ممنونم بابت راهنمایی. حتما همینکارو‌ می‌کنم.
اسمشونو شنیدم قبلا ولی این یادداشت شما باعث شد برم سراغ خوندن کتاباشون.
@aghili 

1