یادداشت فاطمه خوران🇮🇷🇵🇸
1403/1/9
داستان به شکل گنگ و مرموزی شروع میشه و ما کلی شخصیت داریم که در ظاهر ارتباطی خاصی با هم ندارن به جز همسایه یا خانواده بودن اما رفته رفته نویسنده یکی یکی ارتباط بین این افراد رو رو میکنه و میفهمیم که چقدر به هم مربوط بودن مثل یه کلاف پرگره که باز میشه و جالبه که خود شخصیت ها هم درست مثل ما خواننده ها از این ارتباط ها بی خبرن ایده داستان خیلی قشنگ بود و داستان تا آخر کشش خیلی خوبی داشت ولی باید بگم من از پایانش راضی نبودم، با مالک اصلا نتونستم ارتباط بگیرم و ۴ تا سوال بزرگم بی جواب موند: ۱. اصلا چرا اون چمدون دزدیده شد؟ ۲. اون مرد گنده بالن سوار کی بود و کاراش چه معنی داشتن؟ این همونی بود که ۵۳ سال پیش بود؟ یا یکی دیگه بود؟ ۳. کدی فهمید وی چه نسبتی باهاش داره؟ ۴. دقیقا چه اتفاقی برای وی افتاده بود که نمیتونست حرف بزنه و کلمات رو گم کرده بود؟ خلاصه داستان بنظرم ناقص بود و در آخر خوب بسته نشد نویسنده شروع و روند خوبی خلق کرده بود ولی نتونسته بود آخرش رو خوب جفت و جور کنه بخاطر همین بهش ۳ دادم مورد دیگه که آزارم داد این بود که پیامی از کتاب دریافت نکردم و نفهمیدم نویسنده چه چیزی میخواست به من خواننده بگه💔 در مورد ترجمه و ویراستاری هم باید بگم هم ترجمه خوب بود هم ویراستاری متن هم روون بود در نهایت بنظرم کتاب واقعا مناسب قشر نوجوون هست و فکر کنم اونا بیشتر از من ازش لذت میبرن
(0/1000)
نظرات
سیده نازنین (به دلیل شکایات😮💨)
1403/1/9
یه سری نویسنده ها انگار فراموش میکنن که چیزی به عنوان سوال توی متن مطرح کردن و هیچ جوابی هم بهشون هیچ وقت داده نمیشه
3
2
1404/1/20
۱. اول داستان چندبار از چمدونش تعریف کردن و انگار چمدون درست حسابی و کمیابی بوده، برای همین فکر میکنم ۲. منم اون برام گنگ بود ولی اینو فهمیدم که این یارو تو بالن سواری استعداد داشت و فکر میکنم صرفا برای این بود که اون کارایی که کرد رو بکنه (جهت اسپویل نشدن😂) و کسی نبود که ۵۳ سال پیشم اومد و اره.. ۳. آره آخر داستان تو یه جمله نشون داد فهمیده اگه میخوای بفرستم پیویت🫠 ۴. سکته کرده بود بعضیا که سکته میکنن همینجوری میشن
2
0
فرشته سجادی فر
1403/1/9
3