یادداشت سید امیرحسین هاشمی
1402/5/19
پس از پایان ماراتن. 0-حاشیه میگم مختصر، بعد میرم سراغ کتاب. یه ذره🤏 خاص خوندم این کتاب رو، یعنی هر روز چند نوبتی، چند صفحهْ چند صفحه از کتاب رو میخوندم. تمرینِ استمرار شد برام. البته اون بین، فراموشی هم بود. باکی نیست. خلاصه بعد از حدود 45روز پایان کتاب را اعلام میداریم. دیگه این رسما و اسما ماراتُنه! 1- دکتر نصر در این کتاب سعی میکنند کشکولی از تاریخ غرب، از تکنولوژی گرفته تا فلسفه، مقدماتی از مبانی اسلامی، تقریبا همون اندیشه اسلامی دانشگاه!، و تفسیر خودشون از غرب رو ارائه بدهند. حال هدف از این کشکول چیست؟ نقد و بررسی "غرب"؛ البته نه یک نقد و بررسی دلبخواهی و ذوقی، بلکه نقد و بررسیای عقلانی، مستدل و مدلل. واقعا هم تا جای ممکن دکتر نصر سعی کرده اند از دیدگاه خود، مستدل به چیزی بنام "غرب" بپردازند. (شاید توضیح واضحات باشد، ولی کشکول لزوما بار معنایی منفی ندارد.) اینجا میخواستم یه تیکه به جلال و غربزدگیاش بندازم، دیدم با اصولم تنافر داره. هنوز کامل نخوندمش، نهایتا 40صفحه خوندم ازش، که بخوام اینجوری نقد کنم. لااقل بذارید ژستِ حرفهای بودن رو بگیریم! در این کتاب سید حسین نصر در 3 بخش و 15 فصل سعی میکند تصویری که خود مناسب میداند جوانِ مسلمان در مواجه با غرب داشته باشد را توصیف کند. کتاب تا حدی، ولو اندک، در این مهم موفق است. با اینکه به نظرم کتاب ناظر به هدفی که دارد زیادی مفصل شده، همان طور که دکتر نصر هم اشاره کردهاند، اما چون هدفِ وسیعی نیز داشته و سعی کرده تمامیِ وجوهِ اندیشه، اجتماعی و خلاصه زیست در "غرب" را شرح دهد، کتاب از پراکندگیگویی و مختصرگویی زیاد در عذاب است. مثلا یک فصل درمورد فلسفه غرب است که لازم به گفتن نیست چه بسیاری منابع بهتر برای این داستان لااقل در اینترنت موجود است. البته کتاب شهریور 1372 به انگلیسی منتشر شده و دکتر نصر در فروردین 1373 بر نسخه ترجمه شده به فارسی مقدمه نوشته اند. برای آن دوران همچین کتابی شاید موضوعیت داشت، اما دیگر نه! مخاطب اصلیِ کتاب هم دانشجوی مسلمانی است که به غرب میرود برای تحصیل. البته الان به علت توسعه وب و جهان مجازی، دیگه همچین غرب و شرق و جنوب و شمال نداره و تحقیقا همگی غرق شدیم در همهچی! البته تصویر بالا نباید این برداشت را منجر شود که کتاب حاملِ کلیتی اتحادبخش نیست، اتفاقا نقدِ من به کتاب این است که مغروق در کلیتی است که خواهان اثبات آن است. اندکی در ادامه این را توضیح خواهم داد. به نظرم به اندازه کافی از جغرافیای کتاب گفتم، بهتره بریم سراغِ بطنِ کتاب. (اولش اینو بگم که کارهای اصلیترِ دکتر نصر نباید در نسبت با نقد این کتاب سنجیده شود. این کتاب جهانی متفاوت با پروژههای اصلی ایشون دارد. برای همین به کتاب 2.5 ستاره میدهم. در قیاس است با بقیه کارهای بزرگ ایشون، و الا در قیاس با تَلّی دیگر از متون درمورد غرب، باز این کتاب به نظرم جایگاهی بالاتر دارد.) 1- نويسنده در بخش اول جهانبینی اسلامی را شرح میدهد. از قرآن و حدیث گرفته تا معاد شناسی و شریعت. در ادامه ادبیات و هنر اسلامی به همراه علوم اسلامی نیز مطمح نظر است. بخش بعد در مورد "غرب" و "دنیای متجدد" است. همه شئونِ این جهان مورد بررسی است. همواره هم ستیز "بنیادین" و "ذاتی" این جهان با اسلام در متن هویدا است. 2-خب، از اینجا زاویه من با کتاب و نگاهش مشخص میشود. (بازم اخطار بدم اینها برداشتهای من است که برای نظمِ ذهنی مینویسم و به نظرم شاید برای عدهای مفید باشد خواندش. خیلی جدی نگیردیش، به احتمال قوی خام است.) نمیفهمم غرب چیست؟ مگر اسلام را توانستهایم همچین تر و تمیز در یک تعریف، معرفی کنیم؟ از متقدمین، الفهرست ابن ندیم را داریم و کلی متنِ دیگر، ذیلِ عنوانِ کلیِ "ملل و نحل". تکثر چگونه با یک ذاتِ واحد جمع میشود؟ اصلا جمع شد، چه چیزی را میتواند توضیح دهد؟ مفید فائده است؟ (برای آشناییِ ابتدایی و دست چندم با داستان فرقهنگاری و فرق اسلامی نک "منطق تکثیر فرقهها" از رسول جعفریان و"دیدگاه مذاهب و فرق اسلامی؛... " از احمد پاکتچی) شرق چیست؟ فرهنگ ایرانی سنخیتی داره با اتفاقاتی که در چین میافتد؟ شباهت که هست، بالاخره انسانیم، ولی چی میشه که سعی میکنیم امری کلی بنام غرب را مشخص کنیم در برابر چیزی بنامِ شرق؟ چگونه ذاتِ غرب با ذاتِ شرقی که برایمان شفاف نیست، اینگونه سازِ ناکوک شده است؟ سعی کردم با این سوالها، زاویه خودم با کتاب رو شفاف کنم. فعلا در مرحله سوالم! نقدی دیگر بر کتاب، علیه چیزی است بنام علم اسلامی. نه فلسفهٔ مسلمانان، فقه و اصول و درایةالحدیث و امثالهم، حساب اینها که مشخص است. مستدام باد. مسئله سر اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی و هزار و یک مضاف و مضافالیه دیگر است. این قصه سرِ دراز دارد ولی خب، در همین حد بگم که، آره خلاصه اینجوریاست که این شده که باید این رو احتمالا بیشتر شاید بررسی کرد، حتما ایکاش! ولی نگاه مستدل و پرجزئیات و وسیع دکتر نصر ستودنی است. این بشر، این قلم و این اندیشه در جای خود و پروژه اصلی خود چهها خواهد کرد. حیف کتاب مصاحبه حامد زارع با دکتر جمع شده و خبری از تجدید چاپش نیست. باید برم بینیم آیا روشی هست بتونم اندکی این بشر را بیشتر شناسم؟ اصلا دغدغه شماره1 ذهنم نیست، ولی خب مهمه دیگه، از دست ما کاری بر نمیاد. این شرح و بررسی بیشتر از این میشه کش بیاد ولی هم جا ندارم هم حال ندارم هم رو ندارم! 3- در آخر بگم که ترجمه هم عالی بود؛ گاهی میشد فراموش کنم کنم ترجمه است. بعضا معادلهایی که برای اصطلاحات وضع شده بود دیگه قدیمی شده است و تاحدی منسوخ. مثال گلدرشت، "دهریمذهبی" برای Materialism و یه مثال کمتر گلدرشت! "لاادریگری" برای Agnosticism. اگه تا اینجا اومدی، در پاسخ به این سوال که آیا بخونمش، باید بگم که، اون بالا رو خوندی دیگه، خیلی منتقدانه بود، یه ویژگی هم از خودم بگم اینه که خیلی بیصبرم، ولی کتاب رو 45روز دستم داشتم. حالا خودت ببین نظرم چیه!
(0/1000)
نظرات
1402/5/19
جدیدا توسعه و مبانی تمدن غرب رو خوندم. اون هم موضوعش همینه و برام جالب بود.
2
0
1402/5/19
0