یادداشت mobina

mobina

mobina

1404/2/16

یه‌وقت‌های
        یه‌وقت‌هایی یکی رو اون‌قدر می‌پرستی که دیگه خودت رو فراموش می‌کنی. همه‌ی ترس‌هات، خشم‌هات، تنهایی‌هات رو می‌ریزی پای یه تصویر بی‌نقص، یه آدم که فکر می‌کنی نجاتت می‌ده. اما وقتی اون تصویر می‌شکنه – نه آروم، که با یه سقوط تند و بی‌رحم – یهو می‌بینی که خودت هم باهاش ترک برداشتی.
ایده‌ی اولیه‌ی سوختن آیدل همینه: تماشای سوختن کسی که مرکز دنیات بوده، و بعد، موندن با خاکسترِ خودت.🥀

"سوختن آیدل"، داستان یه دختر نوجوونه به اسم آکاری؛ کسی که شیفته‌ی ماساکی، یکی از اعضای گروه آیدلِ مازا مازائه. برای آکاری، ماساکی فقط یه سلبریتی نیست، بلکه یه تکیه‌گاهه؛ یه دلیل برای زنده موندن. آکاری ماساکی رو ناجی خودش می‌دونه، اما وقتی اتهام خشونت علیه یه طرفدار زن به ماساکی وارد می‌شه، همه‌چی می‌ریزه به هم. آکاری، که سال‌ها هویت و آرامشش رو با عشق به ماساکی ساخته، با فروپاشی دنیاش مواجه می‌شه و تلاش می‌کنه ازش دفاع کنه.

°● ایده‌ی اولیه‌ی کتاب واقعاً جذابه. کتاب خوب نشون می‌ده که گاهی «پناه بردن به یک تصویر»، نه از روی علاقه یا ستایش صرف، بلکه از سر نیازه؛ از سرِ تلاش برای زنده موندن. اینکه یه آدم، توی تاریکیِ زندگی خودش، به یه آیدل چنگ بندازه؛ کسی که بودنش باعث می‌شه بتونه روز بعد رو تحمل کنه.
یکی از نکات قوت کتاب همین نشون دادن فن‌بودن به‌عنوان یه مکانیسم بقاست. اینکه طرفداری از یه سلبریتی، برای بعضی‌ها نه سرگرمی، که تکیه‌گاهه. اما وقتی این طرفداری تبدیل می‌شه به افراط، همون کسی که بهش پناه بردی می‌تونه تبدیل بشه به عامل فروپاشیت.

❗️اما یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌های کتاب، توقعیه که عنوان و موقعیت اولیه‌ی داستان ایجاد می‌کنه و بعد تو مسیر دیگه‌ای می‌ره. عنوان کتاب این حس رو می‌ده که قراره فروپاشی یه بت رو ببینیم ولی تمرکز کتاب بیشتر روی درونیات آکاری و گذشته‌ی آسیب‌دیده‌شه. این باعث شد برام سقوط ماساکی – به‌عنوان محرک داستان – نه نقطه‌ی اوج، که یه اتفاق فرعی به‌نظر بیاد. و این، برای من، یه ناامیدی بزرگ بود!

👤 شخصیت‌پردازی هم از اون بخش‌هاییه که حسابی اذیتم کرد؛ چه شخصیت اصلی، چه فرعی. آکاری قرار بود مرکز داستان باشه، ولی تا انتها برام یه شخصیت تک‌بعدی و گنگ باقی موند و اون‌قدر توی مه و ابهام باقی می‌مونه که هیچ‌وقت واقعا نمی‌شه بهش نزدیک شد. کرکترهای فرعی هم، از خانواده و دوست‌ها گرفته تا خود ماساکی، همه سطحی بودن و بیشتر شبیه سایه‌هایی بودن که فقط برای پر کردن صحنه حضور داشتن. ماساکی – که قراره محور وسواس آکاری باشه – تقریبا غایبه و نویسنده هیچ دیتای کافی یا ملموسی ازش نمی‌ده!

°● مورد بعدی، فضاسازی کتابه. متن کتاب سرد و گاهی خلأ‌گونه‌ست، و به‌مرور متوجه شدم که این یه انتخاب آگاهانه‌ست برای بازتاب فضای ذهنی آکاری. فضای طرفداری  که کتاب به تصویر کشیده برای من اون‌قدری تاثیرگذار نبود، چون از نوجوونی تو فضای طرفداری سلبریتی‌های مختلف بودم و اون دنیا برام کاملاً ملموسه. برای همین، برعکسِ اون چیزی که فکر می‌کردم – که آشنایی با این فضا باعث می‌شه بیشتر جذب کتاب بشم – اون‌قدری ارتباط نگرفتم و خیلی خیلی معمولی بود برام. شاید برای کسی که این فضا براش ناآشناست، تجربه‌ی جالب‌تری باشه.

📝 و آخرین مورد: روند کتاب! از همون اول انتظار داشتم بعد از مطرح شدن بحران اصلی (خبر درگیری ماساکی با یک فن زن)، داستان کم‌کم اوج بگیره، تنش بیشتر بشه و به نقطه‌ی عطفی برسه. اما نه‌تنها هیچ نقطه‌ی اوجی در کار نبود، بلکه کتاب با ریتمی یکنواخت و بی‌تنش ادامه پیدا می‌کنه. و اینکه از یه جایی به بعد، روند کتاب یه‌دفعه تند می‌شه. انگار نویسنده تصمیم گرفته تموم اتفاقات رو بذاره روی دور تند؛ مخصوصاً بخش مربوط به ماساکی. رسوایی‌ای که محور کل داستان بود، خیلی سریع جمع می‌شه و همه‌چیز زود از سر راه برداشته می‌شن. و پایان داستان؟ برای من اصلاً قابل قبول نبود. نه به‌خاطر اینکه پایان باز بود (من با پایان باز مشکلی ندارم)، بلکه چون حس می‌کردم اصلاً بهش پرداخته نشده!

در نهایت، باید بگم توقعی که عنوان کتاب برام ساخته بود، خیلی بیشتر از این بود. و نهایتاً یه جور ناامیدی گنگ باقی گذاشت. شاید برای کسی که با فضای فن بودن و طرفداری آشنا نیست، این کتاب بتونه تجربه‌ای تازه باشه. 
      
157

23

(0/1000)

نظرات

نقد عالی بود.👏🏻👏🏻
2

1

mobina

mobina

1404/2/16

مرسی خوندیی عزیزم 💘  

1

😚😚😚😚
@mobina.sbt 

0

منم حس تند شدن روند داستان داشتم!
2

1

mobina

mobina

1404/2/16

واقعا انگار یهو کتاب رو گذاشت رو ×۲ 

1

exactly 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
@mobina.sbt 

0

NJM

NJM

1404/2/16

چقدر نقد کاملی بود واقعا
1

1

mobina

mobina

1404/2/16

بوس بهت که خوندیی 💘 

1

من رو وسوسه نکن😂
1

0

mobina

mobina

1404/2/18

😂🤭 

0