یادداشت تامیلا
1404/5/16
فقط مونتگمریه که می تونه منو با تمام وجود با خودش همراه کنه، در حالی از همون صفحات اول پایان کتاب دستم میاد😅 جین، دختریه که با مادر مهربون ولی مطیع و مادربزرگ پولدار ولی مستبدش زندگی می کنه و از پدرش خبری نداره، تا اینکه نامه ای از پدرش میاد و به دنبال اون، جین مجبور می شه به جزیره ای بره که پدرش در اون زندگی می کنه؛ سفری که اول دوست نداره بره و آخر دوست نداره برگرده🤭 کتاب خیلی روون و قشنگیه و با اینکه کلیشه ایه، به درد شب های تابستون می خوره. به نظرم بعد از خوندن کلاف سردرگم و قصر ابی، می تونه انتخاب خوبی برای خوندن از کتاب های تک جلدی مونتگمری باشه. توصیفات جزیره انقدر زیباست که تقریبا همشو هایلایت کردم، و عجیبه که اتفاق های ساده و بعضا خنده دار اهالی جزیره انقدر به دلم می شینه، انگار که از نزدیک می شناسمشون! پایانش جا داشت یکم طولانی تر باشه و بیشتر بهش پرداخته شه، اما همون چند صفحه ی آخر هم حسابی منو سر ذوق آورد! امیدوارم همیشه کتاب نخونده ای از مونتگمری داشته باشم که با تمام وجود از دنیای قشنگی که می سازه لذت ببرم :)
(0/1000)
نظرات
1404/5/16
بعضی نویسنده ها واقعا نباید میمردن، باید انقدر کتاب مینوشتن که تا آخر عمر تامین باشیم :) مونتگومری و آگاتا کریستی از این نویسندههان
1
6
تامیلا
1404/5/17
1