یادداشت محدثه محمدزاد
1401/10/30
هو العزیز! یک) خیال خودم و شما را راحت کنم. در این کتاب از لحاظ داستاننویسی هیچ نکتهٔ خاصی نیافتم. همان لحن تکرارشونده و گلدرشت اغلب کتابهایِ این شکلی. دو) بخشهایی از کتاب که احتمالاً حالاحالاها فراموشم نشوند: •آیت الله بهبهانی گفت: «سرباز اسلام یعنی آدمکش؟ یعنی تروریست؟» نیره سادات که صدایش از شدت خشم میلرزید، گفت: «سگکشی با آدمکشی خیلی فرق داره.» •بههرحال دولت طاغوت ابدی نیست. خدا خودش تو قرآن گفته که آخرش مستضعفین رو پیشوا قرار میده. (از حرفهای نواب) و پرت میشوم وسط «آیندهٔ انقلاب اسلامی ایرانِ» شهید مطهری، سر بحث مفصلی که دربارهٔ همین آیه میکنند و اتفاقاً این تعبیر و تفسیر را نادرست میدانند! سه) من نواب را بسیار دوست داشتم (دارم؟) مشهد که میرویم، چشمم میدود دنبال بست نواب صفوی. علت اصلیاش هم یک چیز است: رمان من او! همان چند جملهٔ کوتاهی که امیرخانی آورده، تصویری فوقالعاده جسور از نواب صفوی در ذهنم حک کردهاست. راستش از آن جملهها اکنون -پس از حدود ۷سال- صرفاً شبحی محو به یاد میآورم، اما آن تصویر پابرجا مانده.. صبحی یادداشتی خواندم و از پرتاب دستهگل به صورت رضاخان و این که دو دختر و یک تو راهی داشته، به سمت این کتاب کشیده شدم. اما پس از خواندن کتاب، نه تنها خون در رگانم به جوش نیامد بلکه گفتم: کاشکی نواب صفوی برایم همانی میماند که بود. همان نواب صفوی شورانگیز... روزی باید برگردم و از نواب هم خیلی بیشتر بخوانم. شاید او واقعاً همان نواب فوقالعاده جسور باشد، نوابی که خردمندیاش تحت شعاع جسارتش قرار نمیگیرد و به مرزهای تهور حتی نزدیک هم نمیشود. و چه قدر این روزها دنبال جسارت و ادب میگردم، جسارت و ادبِ دست-در-دستِ هم. شجاعت و خردِ دست-در-دستِ هم. بیباکی و انصافِ دست-در-دستِ هم. چهار) پررنگترین ایدهٔ نواب طبق این کتاب «گسترش پایبندی و اجرای احکام و قوانین اسلام» است. افزون بر این، میزان اعتقاد و تقید و ایمان نواب صفوی به اسلام، هوش از سر آدمی میبرد...
(0/1000)
نظرات
1401/11/1
میدانید که بسیاری از مراجع بزرگ با روش و منشِ نواب سرِ سازگاری نداشتند. مرحوم حجت کوهکمری نواب را به منزلشان راه نداده بودند، گفته بودند که آدمکش است و... به نظرم این کارها شجاعت نیست. اینکه جواب کسی را نتوانیم بدهیم و اسلحه دست بگیریم و صدایش را با زورِ تفنگ خاموش کنیم، این عینِ ترس است. اگر حتی هدایت کردن را وظیفهی خود بدانیم، افراد با رفتار و منش و روشِ خوب میتوان هدایت کرد. اسلام هیچ وقت با قتل و کشت و کشتار پیشرفت و شیوع پیدا نکرده....
1
1
1401/11/1
درک میکنم، دشوار است. تصاویر ذهنیام بسیار ترک خوردهاند و هنوز هم میخورند. شما زمانی را در تاریخ میشناسید که شرایط مبارزه نبوده باشد؟ تاریخ را که بخوانید مدام جنگ و خونریزی و... بوده. این منطقِ بسیار خطرناکی است...به چه اجازهای ما حق داریم پیروان دیگر ادیان و غیر مسلمان را بکشیم؟...
2
0
1401/11/1
راستش من بیشتر از اینکه قتل احمد کسروی را درنظر داشتهباشم، به قتل سیاستمدارانی چون رزمآرا فکر میکردم و آن جملهها را نوشتم. (چون قتل آنها را از لحاظ تاثیری که بر نظام سیاسی و اجتماعی گذاشته، مهمتر میدانم.) مسلّماً بهعنوان قاعدهای کلی، موافق کشتوکشتار نیستم، چه بهخاطر مذهب و چه بهخاطر منفعت اجتماعی و سیاسی. گمانم نواب دنبال میانبر میگشت. بهجای راهانداختن اعتراضهای مردمی، مهرهٔ اصلی را برمیداشت تا به آنچه نافع میدانست، برسد..
0
1401/11/1
به نظرم ویژگیهای منحصر به فرد نواب آنقدر هست که بر اشتباهاتش بچربد. من از او در ذهنم ابرمردی میسازم که کم هم اشتباه نداشته، ولی به معنای واقعی کلمه ابرمرد است. درباره ترور کسروی نواب به حکم مراجع نجف عمل کرد و در حقیقت حکم اسلام که مرتد را واجب القتل میدانند. نواب میتوانست همان ابتدا حکم را اجرا کند ولی سه جلسه طولانی بحث و مناظره کرد تا او را از رأیاش برگرداند. بنابراین اشکالی به نواب نیست؛ اگر اشکالی هست به اسلام و نظر مراجع برمیخورد.
3
0
1401/11/1
بحث فقط بر سر درستی/نادرستیِ ارتداد یا اینکه آیا واقعاً کسروی مرتد بوده، نیست. به گمانم مشکل جدیای در اجرای این حکم وجود دارد. چه کسی مسیول به قتل رساندن مرتد است؟ چهگونه باید به قتل رساند؟ چرا همان مراجع عظام که نواب را هم میشناختند، ماموریت شخصی به او ندادند؟
0
1401/11/1
مقاله «رادیکالیسم اسلامی در ایران معاصر، شهید نواب صفوی و جمعیت فدائیان اسلام» اطلاعات خوب تاریخی از فداییان اسلام داده. رایگانش در پرتال جامع انسانی هست. از وسطهای مقاله فدائیان اسلام را بررسی کرده است. برای زندگی شخصیاش خاطرات همسرش (نیرة السادات) مفید است. مرکز اسناد انقلاب کتاب «خاطرات نیره السادات احتشام رضوی» را چاپ کرده است.
0
1401/11/1
درباره ترور سیاستمداران، تشخیص نواب این بود که باید آنها را از سر راه بردارد. حتی در بحث رزمآرا این خواسته جبهه ملی بود. اگر رزمآرااز سر راه برداشته نمیشد، صنعت نفت ملی نمیشد. قضاوت نمیکنم که کارش درست بوده یا نه، ولی از لحظه لحظه زندگیاش، از دست رد به پست تولیت آستان قدس، از مخالفت با پیشنهادهای وسوسهانگیز محمدرضا شاه، از مهربانیاش در عین قصاوتش در برابر ظالمان، لذت میبرم.
2
0
1401/11/1
دقیقاً چون خواستهٔ جبههٔ ملی بود، پررنگتر در ذهنم مانده. این هم جای بحث دارد که نفت ملی شد یا دولتی/حکومتی؟ من هم از شجاعتش لذت میبرم، شجاعتی که در دفاع او از آیت الله کاشانی (در نجف) متبلور شد. شجاعت مثال زدنی او که با حضور خودخواستهاش در دادگاه -در حالیکه تحت تعقیب بود- از خاطر نمیرود. اما بین بیباکی و بیکلّگی مرزیست و به قول شما «کم هم اشتباه نداشته». دربارهٔ مهربانیاش، کاشکی خانم عرفانی بهتر مینوشت. این بخشهای کتاب، بیش از دیگر بخشها، شعاری میزدند.
0
1401/11/1
راستی. شما از چه منابع دیگری به جز این کتاب برای شناخت نواب استفاده کردهاید؟ ممنون میشم بفرمایید. مشتاقم بیشتر بدانم...
0
1401/11/30
سلام عرض تحیت و تبریک ایّام تفسیر آیه مذکور از شهید مطهری(اعلی الله مقامه) از کدام کتاب ایشان است؟
3
0
1401/11/1
0