یادداشت رضا هاشمی

                حرف دل؟!

متن پیش‌رو همانند خود کتاب که نویسنده آن ادعای علمی و تحقیقاتی بودن ندارد و صرفا آن را درد دل می‌داند، حرف دلی بیش نیست! سخنی که از دل بر آید...

کتاب حاضر را چند سال پیش یک دانش‌جوی جامعه شناسی به من معرفی کرد و همین باعث یک برتری نسبی در مقایسه با سایر کتب معرفی شده بود. ابتدا ذهنیتی مثبت نسبت به کتاب داشتم اما وقتی نظرات را در مورد آن خواندم، به منفی گرایید؛ چه کنم که کنار گذاشتن پیش‌فرض‌های ذهنی تقریبا غیر ممکن است. نظرم اما در بخش‌های مختلف کتاب میان مثبت و منفی در نوسان بود.

عنوان کتاب کمی با اغراق انتخاب شده؛ محتوای کتاب شامل چند نقد اجتماعی به رفتار و طرز فکر مردم ایران است که از همان مقدمه کتاب هم شروع می‌شود و با تسامح زیاد عنوان جامعه شناسی برای آن انتخاب شده است.
هیچ کس بی دامنِ تَر نیست لیکن پیش خلق
باز می‌پوشد و ما بر آفتاب افکنده‌ایم


نمی‌دانم فضای آن‌سال‌ها که کتاب نوشته شده (اواخر دهه هفتاد) به چه شکل بوده اما هم‌اکنون به سال ۱۴۰۲، ما مردم ایران به اندازه کافی به ضعف‌ها (معلول‌ها و نه علت‌ها) آگاهیم و چه بسا گاهی به خود تحقیری هم دست می‌زنیم؛ شاید وضع امروز هم تا حدودی اثر به اصطلاح روشن‌گری‌های امثال این کتاب باشد اما با قسمت خود تحقیری‌اش چه کنیم؟ از طرفی مشتاقم نظر به روز جناب نویسنده را بدانم و از طرفی هم با توجه به سطح کتاب امیدی به کسب شناخت بیشتر ندارم.

در همان مقدمه کتاب جناب نراقی درباره نبود کتاب‌های انتقادی از رفتارهای فردی و اجتماعی‌مان در بازار ‌می‌گویند؛ خدا رو شکر نقدشان موثر افتاده و امروزه به هر کتاب‌فروشی که سر بزنی، کتاب‌های روان‌شناسی و موفقیت به چشم می‌خورد! کتاب‌های به شدت فاخری که جای خود را در بساط دست‌فروش‌های خیابانی هم باز کرده‌اند. از «گوسفند نباشیم» و «بی‌شعوری» گرفته تا «شدن» و «باشگاه نمی‌دانم چند صبحی‌ها» و «غورباقه‌ات را قورت بده» و چه چه! چه‌قدر که نویسندگان به فکر اصلاح رفتار و موفق و پول‌دار شدنمان هستند!

از طرفی خود نویسنده اعتراف می‌کند که نکات مثبتی در ما وجود دارد ولی ایشان فقط در پی بازتاب نکات منفی هستند چون به اندازه کافی به نکات مثبت پرداخت شده است! شاید منظور و مقصود ایشان تعدیل نگاه و حرکت به سمت واقع‌بینی باشد اما خواه و ناخواه وارد همان چرخه افراط و تفریط و نگاه صفر و صدی شده است. 

موجز و ساده نویسی، مفصل و دقیق نویسی را نفی نمی‌کند؛ هرکدام به جای خود. از طرفی ساده سازی مفاهیم لبه باریکی با عقیم کردن یک علم و دانش دارد. در صورتی که از حد بگذرد منجر به همان توهم آگاهی می‌شود که نویسنده به آن نقد کرده است.

ارائه راه حل به کنار، خبری از ریشه یابی مشکلات نیست. البته خود نویسنده در مقدمه کتاب اذعان کرده که در نه پی ارائه راه حل و نه در پی چرایی است، بلکه فقط مقصودش شناساندن است. اما به نظرم شناساندن صرف یک قضیه و عدم ذکر دلیل و ریشه‌یابی آن، جز فراهم ساختن امکان انحراف، نتیجه مفیدی نخواهد داشت. 

ساده سازی و سطحی‌نگری به مسائل، تعمیم مشکلات و ایجاد قائده، توسل به جهل، قیاس اشتباه و... از جمله تکنیک‌هایی است که نویسنده برای القای مطالب خود از آن بهره برده است؛ نمونه این چنین تحلیل‌هایی را حتی بهتر در صف نانوایی یا در تاکسی می‌توان یافت! جالب این‌جاست که خود نویسنده به این سبک اظهار نظر در همه مسائل انتقاد می‌کند اما خودش گرفتار آن شده است. 

به اعتراف خود نویسنده : «این نوشته بیشتر جنبه یک درد دل را خواهد داشت تا یک اثر مدعی و به اصطلاح تحقیقی»! نهایتا اگر از خواندن ناله‌های هر روزه در شبکه‌های اجتماعی خسته شده‌اید و می‌خواهید به صورت کمی فرهیخته‌تر! چنین مطالبی را دنبال کنید، این کتاب گزینه مناسبی است.

تناقض‌گویی نیز در بعضی از بخش‌های کتاب دیده می‌شود؛ در جایی نوک پیکان انتقاد را به سمت تحصیل کرده‌ها و عنوان‌دارها می‌گیرد و در جایی با دقت و آب و تاب، القاب دکتر و مهندس همان تحصیل‌کرده‌ها که کتابش را تایید کرده‌اند را عنوان می‌کند.

برخلاف نویسنده، مفهوم «ما» خیلی فراتر از چند رذیله اخلاقی مکتوب شده توسط ایشان است؛ مجموعه‌ای از تفکرات، فرهنگ و آداب و رسوم که در نهایت منجر به تشکیل یک تمدن می‌شوند را می‌توان مفهوم «ما» دانست.

همه این موارد نشان‌دهنده این است که جناب نویسنده شناخت چندان درستی از جامعه ایرانی ندارد؛ لازم نیست برای اثبات بد بودن یک ویژگی اخلاقی دنبال شاهد و مثال باشیم تا مجبور شویم با تکیه بر مغلطه آن را به جامعه‌ای نسبت بدهیم و بعد بگوییم خب مردم بیایید این را ترک کنیم! البته که خیلی از انتقادات مطرح شده توسط ایشان را قبول دارم.

خلاصه قریب به ۱۵۰ صفحه کتاب را خدمتتان عرض می‌کنم: مشکل از خود ما مردم است؛ نه از شاه و وزیر و وکیل و نه از استعمار و غرب و شرق. این‌که اخلاق مردم و حاکمان مشابه هم هست و تاثیر زیادی از هم می‌گیرند، ایده اصلی کتاب است که تا حد زیادی با آن موافقم. مفید کتاب البته همان عناوین ذکر شده در فهرست است و سایر مطالب فایده و ارزش استنادی چندانی ندارد. 

 اگر قرار باشد قائل به تاریخ مصرف برای کتاب‌ها باشیم، احتمالا این کتاب جز تاریخ مصرف گذشته‌ها قرار بگیرد؛ لااقل بخش‌هایی از کتاب منقضی شده است. البته دغدغه نویسنده در شناخت و شناساندن مشکلات امروز جامعه ایران بسیار خوب است. شاید با خواندن کتاب ذهن مخاطب کمی قلقلک شود و به فکر مطالعه و شناخت بیشتر خود و جامعه‌اش بیفتد.
        
(0/1000)

نظرات

عالی بود، چقد خوب و جامع نوشتید... ✔️
1
نظر لطف شماست