یادداشت سید محمد بهروزنژاد

به نام خدا
        به نام خدا

«همزاد» دومین رمان داستایفسکی است که پانزده روز پس از «بیچارگان» و در اوایل شهرت این نویسنده منتشر شد.

برخلاف «بیچارگان» منتقدان از این رمان استقبال چندانی نکردند و این باعث سرخوردگی داستایفسکی شد.

هرچند، ناباکوف که منتقد سرسخت او است این رمان را بهترین اثر این نویسنده می‌داند. و البته در ادامه آن را «تقلیدی بی‌شرمانه از دماغ گوگول» می‌خواند!

«همزاد» سفری به اعماق شخصیت دوپاره و از هم‌گسیخته‌ی آقای گالیادکین است. سفری که قطعاً آسان نخواهد بود. و البته پایان خوشی نیز نخواهد داشت.

از همان ابتدای داستان غیرعادی بودن وضعیت شخصیت اصلی مشخص می‌شود اما هرچه جلوتر می‌رویم ویژگی‌های عجیب گالیادکین بیشتر نمود پیدا می‌کنند‌.
پارانویا، خود‌درگیری، وسواس، و شاید بسیاری بیماری دیگر را بشود در شخصیت تشخیص داد و درباره‌شان بحث کرد. 

آشفتگی و بلاتکلیفی او به تمام داستان سرایت کرده؛
وقایع خیلی ناگهانی و بی‌نظم و دیوانه‌وار‌اند گویی همه محصول ذهنی هذیان‌زده هستند. (به راستی هم نمی‌توان تشخیص داد داستایفسکی رئالیسم جادویی نوشته یا این‌ها همه توهمات شخصیت اصلی‌اند.)
دیالوگ‌های گالیادکین پر از جملات نیمه‌تمام و نامفهوم و تکرار اسم مخاطب‌اند. طوری که بی‌تصمیمی‌ و سردرگمی او را خیلی خوب نشان می‌دهند. 
داستایفسکی از کنش و دیالوگ و روایت و حتی متنِ توصیفات، بهترین استفاده را می‌برد و شخصیت را قدم به قدم تکامل‌یافته‌تر می‌کند.

 نویسنده در مقام راوی دانای کل، داستان را روایت می‌کند، اما کاملاً منطبق با نگاه گالیادکین و نظرات بیمارگونه‌ی او وقایع را شرح می‌دهد و اشخاص را تحلیل می‌کند. یعنی ما حتی به اطلاعاتی که خود نویسنده می‌دهد هم نمی‌توانیم اعتماد کنیم چرا که او ذهن‌ شخصیت را می‌نویسد نه حقیقت را.

«همزاد» با اینکه در سال ۱۸۴۶ منتشر شد اما در ذات خود یک رمان مدرن تمام‌عیار محسوب می‌شود.
شخصیت‌محوری، ابهام و آشفتگی، روان‌کاوی شخصیت و راوی غیرقابل اعتماد همه مؤلفه‌هایی مدرن هستند.

به نظر می‌رسد منتقدانِ رمان به خاطر پیشرو بودن اثر آن را درک نکرده‌اند و صرفاً تشابهاتی را که به داستان دماغ گوگول دارد دیده و آن را مقلدانه دانسته‌اند.


«همزاد» رمانی آشفته، مبهم و دیوانه‌وار است؛ اثری کاملاً متفاوت از «بیچارگان».
 داستایفسکی هربار چیز تازه‌ای در آستین دارد.

پ.ن: ترجمه سروش حبیبی خوب است اما استفاده بی‌جایش از ترکیبات اینچنینی توی ذوق می‌زند:
«به سوی در حرکت‌کُنان» در برابر:
«همان‌طور که به سوی در حرکت می‌کرد.»
در بعضی بخش‌ها‌ی دیگر هم فارسی نامأنوسی به کار می‌بَرد که البته موارد اندکی هستند.


      
1.1k

64

(0/1000)

نظرات

ناباکوف درک نکنه کی درک کرده پیشرو بودن کتاب رو پس؟😅
8

0

غیر از ناباکوف هم این حرف رو زدن، من منظورم اونا بود، ناباکوف که کلاً با داستایفسکی مشکل ریشه‌ای داره😂
 

0

البته وقتی من انقدر داستایفسکی رو دوست دارم قاعدتاً با ناباکوف در ستیزم☠️
و خب نظرم هم باهاش متفاوته😁
@Behrooz1383 

0

اطلاق عبارت تخصیص نداشت😅
@Behrooz1383 

1