یادداشت فاطمه سادات امامی

 با اینکه
                 با اینکه بچه یزدم  اما با خواندن کتاب این هوس در دلم افتاد که کاش بچه یزدِ ۵۰ سال پیش بودم. نسلی که زیر کرسی پای قصه های ننه آغا بزرگ شده و توی کوچه پس کوچه های کاه گلی بازی کرده یا بین آب انبارهای قدیمی یزد مقنی گری می‌کرده.
دلم آن روزهای یزد را خواست و زیستن در اتمسفر بی موبایل و پر قصه‌اش. شب های زمستانش زیر کرسی همراه با کالجوش ننه آغا
        
(0/1000)

نظرات

قصه هاش دلنشین بود 👌🏻
کتاب رو برای خواهرم خریدم اما همه خونواده دوستش داشتیم. مادر و پدر مادرم آخرین نسل خونواده بودن که یزد دنیا اومدن. مادرجون من خیلی خیلی شبیه ننه آغا هستن.