یادداشت امیرعباس شاهسواری

        من کتاب را نخواندم، اما ۲۹ جلسه ای که استاد یزدان پناه شرح این رساله را می دادند را گوش دادم، پس می توانم بگویم که این کتاب را صوتی گوش دادم. این کتاب، منقح شده این جلسات است.
و شرح رساله ای از شیخ شهید، چاقوی دسته زنجان عرفان، شیخ شهاب الدین سهره وردی است که سرش بوی قورمه سبزی می داد و در جوانی به خاطر زبان سرخش بر بالای دار رفت. این شهید نابغه جوان، در کنار فارابی و بوعلی و ملاصدرا، یکی از چهار فیلسوف  بزرگ ایرانی است و با اینکه ۳۸ سال بیشتر عمر نکرد اما مکتبی فلسفی را پایه گذاری کرد، مکتب اشراق را.سهره وردی با استفاده از آموزه های گنوسی ها و پیروانشان چون فلوطین و آموزه های افلاطون و ترکیب آن با عرفان خسروانی و فهلویون که برای ایران باستان بودند فلسفه اشراق را پی ریزی کرد. در فلسفه شیخ شهاب الدین سهره وردی، نور مهمترین رکن است.من این شب های احیا وقتی به فراز ۴۷ جوشن کبیر می رسم، می گویم فراز شیخ اشراق: یا نور النور یا منور النور یا خالق النور و ....این بزرگوار اهل قصه و داستان هم بوده و چند رساله داستان وار و قصه مانند دارد چون قصه غربت غربی، عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، لغت موران و ....لغت موران یکی از این رساله ها است که ۱۲ قصه دارد، در هرکدام از این قصه ها با زبان رمزگونه یکی از نکات سلوک را شیخ توضیح می دهد. لغت موران را قبلا چندبار خوانده بودم، اما توضیحات استاد یزدان پناه بسیار جامع و کافی بود گاهی آنقدر پر و لبریز می شدم که شعشعه های وجودی ام را چنان منقبض می کرد که در حال ترکیدن بودم(دوستانی که اصوات ایشان را گوش می دهند می دانند که ایشان چقدر تکرار و چقدار پرحجم و زیاد توضییح و تفصیل دارند، خصوصا اگر روحیه دانشجویی داشته باشی و فست فودی و مثل طلبه ها صبر ایوب آموزشی!!نداشته باشی)خلاصه این رساله کوتاه ده دوازده صفحه است.اما تقریر جلسات استاد که کتاب حاضر است، ۳۰۰ صفحه شده است. اما به حق ایشان بسیار مسلط بودند بر موضوع و کر و فر و حاشیه هایشان بسیار جذاب بود و مطلب را مغز پخت می کرد و به عمق جانتان می نشاند. این اولین کتاب سال جدید بود که خواندم و تمام اش کردم و بسیار به شیخ اشراق علاقه پیدا کردم، دوست دارم دیگر کتاب های شیخ اشراق را هم بخوانم حتی حکمه الاشراق را !! خلاصه سالی که با نور شروع شده است انشالله به نور می انجامد
      
183

21

(0/1000)

نظرات

چاقوی دسته زنجان عرفان...
کله اش هم که بوی قورمه سبزی میداد..

آقای شهسواری شما احیانا با جناب شیخ چه نسبتی دارید؟
پسر عمه ای.. پسر خاله ای.. خخخ.. 
6

1

من نه پسرعمه هستم نه پسرخاله
اما دیوانه هستم
و این رفتارها که باعث شده یک عده خاص به تراث و قدمای ما رجوع کنند را نمی پسندم. انحصار باعث پیشرفت نمی شود
باید همه کتب قدمای ما را بخوانند
به قول ابن رشد
النَّظَرُ فِي كُتُبِ القُدَماءِ  وَاجِبٌ بِالشَّرْع.
حال که این کتب در حوزه های علمیه که میراث دار تراث هستند هم خوانده نمی شود، وقتی یک دیوانه می آید آن را می خواند و آن را به زبان دیوانگان تعریف می کند، او را عیب نکنید
آنانی را عیب کنید که با تقدس پوشالی باعث شدند این کتب در قفسه های کتابخانه ها خاک بخورند
من کمی تاریخ علم در غرب را خوانده ام و به این نتیجه رسیدم آنان بازگشتند به یونان و آن را بازخوانی کردند. هرکس با نگاه خود می آید نمایشنامه های قدیمی را بازخوانی می کند، شما ببینید نمایشنامه های سوفوکلس در نزد آنها چقدر تفسیر شده است و تفاسیر کاملا متضاد
اما ما آن کاری که با قرآن و نهج‌البلاغه کرده این داریم سر همه کتب قدما در می آوریم فقط روی طاقچه خانه ها هستند بلااستفاده بلاخوانش....
حالا یک دیوانه پیدا شده دارد کتب قدما و شرح شان را می خواند و برای دیوانگانی چون خودش توضییح می دهد  

0

شما ناراحت نباشید
می توانید صفحه عقلا را دنبال کنید

و در آخر ما با خدا هم پسرخاله هستیم چه برسد به شیخ اشراق و حضرت موسی را هم بازداشتند از اینکه چوپان را منع کند که آن چنان با خدا صحبت کند
من و شیخ اشراق که به طریق اولی می توانیم بایدیگر این چنین دیالوگ کنیم
البته اگر دیگران بگذارند

@amirabbasshahsavarii 

0

بار آخرتان باشد 
که به یک دیوانه اشکال می کنید😂😅🙏
@amirabbasshahsavarii 

0

قبول دارید که جلد کتاب خودش تجلی لطافته؟
1

1

آره خیلی زیبا است البته که به دست نگرفتم
اما کاش اسم اش هم لطیف انتخاب می شد و پر تعلیق
اینطوری فقط حلقه شاگردان آقای یزدان پناه دوست دارند بخوانند 

1