یادداشت Saba
1404/6/15
خب بالاخره جلد اول امیلی رو هم تموم کردم. خیلی وقت بود بعد از کتاب ماجراهای اونلی، اثری از مونتگومری نخونده بودم ولی اون حس و حال شیرین نوشته هاش توی ذهنم مونده بود و خوندن امیلی باعث شد دوباره اون حس خوب زنده بشه. قلم مونتگومری اونقدر آدم رو غرق در خودش میکنه که محاله از خوندن آثارش لذت نبری.روان، زیبا و دلنشین.با انتخاب عبارات و کلماتی بی نهایت هنرمندانه! اما مسئله ای که وجود داره اینه که با تمام خلاقیت و ذوقی که نویسنده توی انتخاب عبارات و کلمات داره، صورت کلی نوشته هاش مشابه هم هست.مثلا امیلی هم مثل آنی یه دختر یازده دوازده ساله ی یتیمه که تحت سرپرستی یه خانوم پیر سخت گیر قرار داره.گرچه تفاوت هایی وجود داره مثلا اینکه ما پدر و مادر امیلی رو بیشتر از آنی میشناسیم یا مثلاً سرپرست امیلی خالش هست اما باز هم میگم صورت کلی ماجرا همونه و تفاوت در جزئیاته. گرچه داستان امیلی و آنی هر دو من رو با خودش همراه کرد اما امیلی کمتر به دلم نشست چون اون روند کلی نوشته های مونتگومری دستم اومده بود و تونستم خیلی از بخش های ماجرا رو طبق آنی شرلی پیش بینی کنم.پس امیلی به اندازه آنی واسه من تازگی نداشت.همچنین از نظر من پیش بینی پذیر بودن کتاب یه ضعف بزرگه.ولی خب باز هم به دلیل هنر نویسنده اونقدر اذیت نشدم. شخصیت پردازی کافی بود.نمیتونم بگم فوق العاده بود...صرفا کافی بود و واسه ی من حداقل جای سوالی باقی نمیگذاشت و خود شخصیت اصلی هم که به بهترین نحو توصیف و خلق شده بود. دیدن شباهت بین شخصیت های امیلی و آنی باعث شد احساس کنم خاطراتم زنده شدن.خاله الیزابت شبیه ماریلا بود و خود امیلی خیالپردازی و برخی علایق آنی رو داشت. امیلی با مشکلات بزرگ و کوچکش سر و کله میزد.همون مشکلاتی که شاید همه ما توی اون دوره سنی باهاش مواجه میشیم.چیزی چندان متفاوت تر از زندگی واقعی نبود و همین باعث احساس نزدیکی خواننده به دنیای نوشته های مونتگومری میشه. مونتگومری با مهارت بالا،زیبایی های زندگی روزمره رو به ما یادآوری میکنه و نگاهی که شخصیت هاش به زندگی دارن آدم رو دعوت میکنه که نگاهش رو به همه چیز تغییر بده و یه طور دیگه به دنیا نگاه کنه.عاشق وصف طبیعت توی کتاب های مونتگومریم.اون نگاه شاعرانه و شیرینی که به همه چیز داره و اون عادت قشنگ شخصیت هاش که روی هر چیزی اسم های خاص میذارن. مثلا خانه ی مایوس یا شهر تاج بنفش... . نوشته هاش شبیه شعر و ترانه ن.شبیه رویا ! پس با این توصیفات لازم نیست بگم که فضاسازی و شرح وقایع چقدر ماهرانه بود. به هر حال خیلی خیلی لذت بردم و سعی کردم آروم آروم مثل یه چای گرم این کتاب رو سر بکشم. به همه پیشنهاد میدم بخونین هر چند به اندازه آنی قرار نیست تو دلتون جا باز کنه پس اینو در نظر بگیرین.
(0/1000)
نظرات
7 روز پیش
متأسفانه این نقد به مونتگمری وارده و کاملا با شما موافقم. ایشون اصلا تو تمایز ایجاد کردن بین شخصیتهاشون موفق نیستند. کلا یه دونه قالب دارند برای داستان نویسی و کاراکترهاشون رو اول قالب میزنند بعد شروع به نوشتن داستانی با همون سناریوی تکراری میکنند.
1
1
Saba
7 روز پیش
1