یادداشت سید امیرحسین هاشمی
1402/11/20
«همچنانکه فیلسوفان پیشاسقراطی تعظیمکنان خارج میشوند و افلاطون برای کارگردانی نمایش بعدی این مجموعه وارد میشود، سوفسطائیان در پردۀ آخر همه را حیرتزده میکنند.» - از متن کتاب 0- چگونه میتوان درباب ریشهها تامل نکرد و آسودهخاطر بود؟ 1- واقعا نمیدونم از کجا باید شروع کنم؛ شاید این هم نمودی از «مسئله آغاز» است. زبان از کجا آغاز شد؟ اولین سوالی که انسان پرسید چه بود؟ اولین دغدغهها؟ چرا؟ چگونه؟ برای چه؟ پس شد، «مسئله آغاز». 2- چرا پیشاسقراطیها؟ (لطفا این پیوستار تاریخی را گوشۀ ذهن داشته باشید که: 5قرن پیش از میلاد مسیح و قبل از سهگانۀ مشهورِ سقراط-افلاطون-ارسطو، یکسری آدم بوده اند که فضول بودن. به اونا میگیم پیشاسقراطیها.) وقتی اندکی با متون افلاطون و ارسطو درگیر شدم، برایم مسئله شده بود که اینا دارن با کی حرف میزنن؟ چرا گرگیاس و هیپیاس مخاطب افلاطون/سقراط اند؟ اصلا چرا باید دیالوگ کرد؟ مگه کسی قبل از افلاطون بوده؟ یعنی بخوام ساده بگم، اگر بخواهیم دیالوگهای افلاطون و دغدغههای ارسطو را بفهمیم، شناخت پیشاسقراطیها از اهمیت بسیاری برخوردارند. اصلا بیاید قبول کنیم که نمیشه جهان فلسفه از قله آغاز بشود. یعنی باید پیشینهای موجود باشد. مثل شعر کلاسیکِ فارسی. بیایید بپذیریم که نمیشود شعر فارسی با رودکی شروع شده باشد و این چنین در قله باشد. به احتمال قریب به یقین، بسیاری شاعر بوده اند پیش از رودکی که شعر فارسی را سامان داده اند که اولین شاعری که یک مجموعه قابل قبول ازش برای ما مانده است، چنین بر قله باشد؛ ماجرای فلسفه نیز همین است. در یکی از مهمترین گذارهای تاریخی غرب، که گذار «از Mythos به Logos» بوده است، میتوان برای پیشاسقراطیها نقشی اساسی قائل شد. خیلی ساده اگر بخوام این گذار را تفسیر کنم(قطعا زیادی نقص داره این تصویر) جهان Mythos یا اسطورهای را با تراژدینویسان، حماسهسرایان و داستانهای الههها و خدایان میشناسیم. در این دوران رخدادهای طبیعی، ریشۀ دنیا و بسیاری سوال دیگر با ارجاع به اسطورهها حل میشد. اما در جهان Logos (با تسامح عقلانیت را معادل لوگوس بدانید) این عقلانیت و تفکر بود که سعی میکرد به این سنخ از سوالها پاسخ بدهد. در این گذار فلاسفه پیشاسقراطی، نظیر پارمنیدس، هراکلیتوس و فیثاغورث اهمیت بسیاری دارند. الان سعی کردم خلاصهای از اهمیت پیشاسقراطیها که خودم درک کردم رو اینجا بنویسم. 3- خب اپسیلونی از اهمیت این دوره گفتم، حالا این کتاب چه در چنته داره؟ سری کتابهای A Very Short Introduction to که انتشارات دانشگاه آکسفورد چاپ میکند، یکی از تراشیافتهترین و حرفهایترین متونِ مقدماتیای است که میتوانید برای آشنایی با حوزههای مختلف بهش رجوع کنید. نشر ماهی با سرویراستاری احمدرضا تقاء مجلدهایی از این مجموعه را با عنوان «مختصر و مفید» منتشر میکند. خیلی ساده بگم، یکی از وجوه مثبت این سری از کتابها این است که یک موضوع تقریبا جزئی را متخصص آن حوزه مینویسد و این باعث میشود هرجلد از این مجموعه را تقریبا یکی از بهترین پژوهشگرهای آن حوزه بنویسد. البته این کارخانۀ خوشساخت که محصولی اصولی تولید میکند یک ایراد بزرگ دارد و آن ایراد همانا «کارخانه بودن» آن است. امیدوارم خیلی رادیکال برداشت نکنید این برداشتِ من رو.(بازم بگم که من کی باشم که اینجوری یک پروژۀ بسیار بزرگ را به زیر بگیرم:) ) ببینید در این جلد و دیگر جلدهای این مجموعه، با اینکه پرواضح است که بالاخره به ناگریز، نویسندهها ایدههای خودشون در مورد آن موضوع خاص را تاثیر داده اند، اما اگر با روندهای موجود در اینگونه از انتشاراتهای حرفهای آشنا باشید نیک میدانید که «بیطرفی علمی» مخصوصا در اینگونه متون مقدماتی و معرفیگون، برایشان اهمیت بنیادین دارد. فلذا همچین مشخص نمیشود که نویسنده خود چه دغدغهای دارد برای بررسی آن موضوع خاص. اجازه بدید یه مثال ریز بزنم: گادامر در کتاب «آغاز فلسفه» به همین دوره تاریخی و فلاسفه پیشاسقراطی میپردازد و در محاورات افلاطون و جاهای دیگر سعی میکند به مسئله «آغاز» بپردازد. بعد در این مسیر سعی میکند ریشههای فلسفه غرب را پیدا کند. سعی میکند از گذشته سوال کند و خلاصه با تفسیر تاریخ، خود تاریخی خلق میکند. در این مسیر از هرمنوتیک مشهور خودش هم بهره میبره که این باز به صورت آگاهانه نشان میدهد متفکر دارد چیزی به تاریخ اضافه میکند. اما این کتاب تاجای ممکن تلاش کرده بود سعی کند به شرح آن دوره بپردازد بدون افزودهای. این روش خوبیهای خودش را دارد، اما خب آنگونه که باید نیست. خیلی توضیحاش سخته و ذهنم براش منسجم نیست. 4- این کتاب از چند جهت برایم جالب بود و علیرغم نقدهایی که بهش دارد، بهش نمرۀ خوبی دادم: اول اینکه سعی میکرد از لابلای پارهنوشتههای باقی مانده به یه کنجکاوی باستانشناسانه به ما نشان بدهد با چه چیزی در مواجه با پیشاسقراطیها طرف ایم. خلاصه اینکه ازشون صرفا یکسری پارهنوشته و متنهای تکه تکه مانده و اینجوری نیست که مجموعۀ کاملی از آثارشون مانده باشه. تازه اون دوران سنت کتابت آن چنان بسط نداشته. وای از بحث مدیوم و دعوای دیالوگ شفاهی(سقراط/دموکریتوس)، دیالوگ مکتوب (افلاطون) و نثر مکتوب(ارسطو) و اثری که داشته. دوم اینکه مشخص است نویسنده در این حوزه متخصص است و نکتهسنجیها و دقتهای خوبی دارد. سوم. نویسنده تلاش کرده بود آن تصویر مشهور که در قرن 19 و 20 در مورد پیشاسقراطیها بوده را به نقد بکشه. تصویر آن دوران به واسطه متون ارسطو در مورد پیشاسقراطیها بوده و دوگانۀ وحدتگرا/کثرتگرا اهمیت داشته است. اما نویسده تلاش کرده بود این تصویر همگن را نابود کند و یک کلاژ اندکی غیرهمگن تحویلِ ما دهد که من عاشق بینظمی ام. چهارم. تاکید نویسنده در اهمیت پیشاسقراطی برای فلسفهپردازی عصر کلاسیک (مشخصا همون سهتا مشهورا :) ) برام خیلی جالب بود. در راستای اهمیت بینامتنیت. ترجمه هم خوب بود. جا ندارم دیگه
(0/1000)
نظرات
1402/11/21
چشم میبینم بهترین کتابی که درباره پیشاسقراطیان میشناسم کتابه دکتر شرفه یه نگاه کن به اون @SAH.Hashemi04
1
سید امیرحسین هاشمی
1402/11/20
1