یادداشت مصطفا جواهری

تکثیر تاسف انگیز پدربزرگ
        در داخل جلد کتاب نوشته‌ام:
«کتاب را همین الان تمام کردم. از ۶مرداد تا ۱۰مرداد مشغولش بودم. الان ساعت ۱۴:۵۸ است و سر کلاس بهداشت عمومی نشسته‌ام و رفقای سرباز در حال پرسیدن سوالاتِ وقت‌گذران هستند :)
مدت‌ها بود که همسرم اصرار داشت که تو که نادر را خیلی دوست داری، این کتابش را هم بخوان. و چه وقت خوشی بود برای خواندنش. روزهایم را کمی شیرین کرد.
از متن کتاب: و آن کس که فرصت‌های منحصر را به‌هنگام، تشخیص ندهد و از آنها به درستی بهره نگیرد، تا دم مرگ در حسرت آن فرصت‌ها خواهد ماند. ص۷۶.
از بین تمام نویسندگانِ شعارنویس، تنها نادر را دوست دارم. شعار می‌دهد و خوب شعار می‌دهد.
و خدا، پدرجون‌های عزیزم را هم زحمت کند.
میم‌. جواهری.
۰۲/۵/۱۰
۱۵:۰۵
کلاس شماره ۱۴ پادگان شهید ادیبی؛ مرزن‌آباد»
      
1

45

(0/1000)

نظرات

لازم داشتم که بیشتر ازش بدونم

0