یادداشت فاطمه معروفی
1404/7/4 - 22:36
بهعنوان یه روانشناس وقتی این کتابو خوندم، چیزی که اول از همه به چشمم اومد این بود که بیشتر از اینکه بخواد نسخهی درمانی بده، روایت یه تجربهی زندهست. مت هِیگ با شجاعت تمام میاد و افسردگی و اضطرابشو مثل دفتر خاطرات جلوی ما باز میکنه. همین باعث میشه خواننده حس کنه تنها نیست و یه نفر دیگه هم دقیقا همون تاریکیها رو تجربه کرده. کتاب پر از خاطرهست: از حملات پانیک گرفته تا روزهایی که حتی دوش گرفتن براش مثل بالا رفتن از کوه بوده. اما نکتهی مهم اینه که وسط همهی این تاریکیها، به چیزای کوچیک بهعنوان نقطههای امید اشاره میکنه: راه رفتن کوتاه، کتاب خوندن، موسیقی، یا فقط موندن و نفس کشیدن. همین ساده بودن راهکاراش میتونه برای خیلیا قابل لمس باشه. 🔷 نقاط قوت کتاب 🔹 صداقت بیپرده: هیچ چیزو قایم نمیکنه، حتی لحظههای خیلی خجالتآور یا ناامیدکننده. 🔹 زبان ساده و روان: حتی برای کسی که تمرکزش کم شده (که توی افسردگی رایجه) هم خوندنش آسونه. 🔹 ترکیب خاطره و نکتهی عملی: وسط روایتها یههو میگه “این کار کمکم کرد” یا “اینو امتحان کردم”. 🔹 امید واقعی: از اون جنس امیدهای پوشالی و شعاری نیست. بیشتر شبیه اینه که یکی بگه “سخته، ولی شدنیه”. 🔶 نقاط ضعف کتاب 🔸 عمق علمی نداره: برای کسی که دنبال پشتوانهی پژوهشی و تئوریک باشه، این کتاب زیادی شخصیه. 🔸 تکراری شدن روایت: بعضی خاطرهها و حسها شبیه به هم پیش میره و ممکنه خستهکننده شه. 🔸 راهکارهای کلی: چیزایی مثل ورزش، خواب، یا صحبت کردن برای بعضیا خیلی بدیهی به نظر میاد. 🔸 تفاوت تجربهها: همهی افسردگیها شبیه هم نیستن؛ ممکنه بعضی خوانندهها نتونن کامل همذاتپنداری کنن. ✨ جمعبندی این کتابو اگه بخوام تو یه جمله بگم: “یه همصحبتی صمیمی با کسیه که از دل تاریکی برگشته.” برای کسایی که افسردگی یا اضطراب رو تجربه کردن (یا نزدیکاشون این مشکل رو دارن)، میتونه آرامشبخش و امیدبخش باشه. ولی فراموش نکنیم این کتاب جای درمان نیست؛ بیشتر یه چراغه وسط راه تاریک. 👩🏻⚕️ به قول ویلیام گلسر، توی درمان همیشه تغییر موقعیت میتونه کمکت کنه؛ و مت هِیگ هم دقیقا همینو نشون میده: با تغییرای کوچیک، با تکرار، میشه یه کمکم از اون سیاهی فاصله گرفت.
(0/1000)
نظرات
1404/7/5 - 02:21
👏👏👏 مثه همیشه تحلیل کامل و جامع. تحلیلی که اصطلاح تخصصی استفاده نشده تا همه متوجه موضوع بشن
1
1
فاطمه معروفی
1404/7/5 - 17:22
1