یادداشت محدثه ز

محدثه ز

محدثه ز

3 روز پیش

        ▪︎درباره کتاب:
"کتاب ساحلی" داستان ژانویه‌س که نویسنده کتابای عاشقانه‌س، اونم رُمَنس با پایان خوش و خرم. چون ژانویه می‌خواد عشق رو به مردم یادآوری کنه.
اما طی یه سری اتفاقات (که اسپویل نمی‌کنم براتون) گاس، رقیب و همکلاسی‌ قدیمی‌ش، رو ملاقات می‌کنه.
گاس نویسنده کتابای رئاله که به پایان خوش اعتقادی نداره!
بازم طی یه سری اتفاقات که نمیخوام بگم :)) باهم شرط‌بندی می‌کنن سر نوشتن یک کتاب که بازم نمی‌گم. :| 
(بیایید قبول کنیم من افتضاح کتابا رو خلاصه می‌کنم)

▪︎چیزی که فکر می‌کردم:
فکر می‌کردم یه کتاب در مورد کتاباس.
در واقع اصلا توقع نداشتم رمنس باشه، ولی هست :دی

▪︎چیزی که تجربه کردم:
این بار شخصیت اصلی کتاب یه نویسنده‌س،
تا حالا در مورد "نویسنده‌ها" فکر کردید؟
این‌که ممکنه چه چالش‌هایی داشته باشن یا زندگی‌شون چه‌طوری باشه...
این کتاب عاشقانه‌س همون‌قدر که کل‌کل داره، سختی‌ و شکست هم داره. یعنی نویسنده سعی‌ش رو کرده یه عاشقانه واقعی از آب دربیاد و خیلی عجیب و غریب و طوری نباشه که فقط تو کتابا پیدا می‌شه.

▪︎ترجمه و نحوه نگارش:
اوایل ریتم کتاب منطقی و خوب بود، اما اواخر همه چیز خیلی هول هولکی شد به‌نظرم. جا داشت یکم  کش بده داستان رو یا حتی یه‌سری چیزا رو زودتر حل کنه.
و درمورد ترجمه هم بگم که ترجمه خانم رفیعی مثل همیشه روان و دوست‌داشتنی بود.

▪︎دیگه چی:
همون‌طور که گفتم کتاب در مورد دوتا نویسنده‌س، حقیقتا از یه جایی به بعد بیشتر مشتاق خوندن کتاباشون که توی کتاب اشاره می‌شد بهش شدم تا خوندن داستان خودشون :))

و درمورد ستاره‌ها!
خُب من همیشه موقع رِیت کردن به داستان، ریتمش، ترجمه و.... نگاه می‌کنم.
سعی می‌کنم هر اثر رو تو ژانر خودش و در مقایسه با هم‌رده‌هاش بسنجم و امتیاز بدم.
اما از اونجایی که عاشقونه‌خون نیستم الان نمی‌دونم چندتا ستاره باید بدم :))
فکر می‌کنم ۳.۵ خوبه و خب رند می‌کنم به بالا.
ولی شاید یه روز بیام رندش کنم به پایین!!

▪︎به کیا پیشنهاد می‌کنم:
اگه کتابفروشی کوچک بروکن ویل رو خوندید و دوست داشتید، احتمالا این کتاب رو هم دوست خواهید داشت. (و بالعکس) از لحاظ حال و هوا خیلی شبیه‌ن.

و کلا اگه طرفدار ژانر عاشقانه‌اید یا یه رمان جمع‌جور می‌خواهید که یکم حال و هواتون عوض شه.

▪︎سخن آخر از زبان کتاب: 

☆ صفحه ۲۸۵)
وقتی کسی رو دوست داری دلت می‌خواد یه کاری کنی دنیا به چشمش متفاوت بیاد. به همه چیزهای زشت معنا بِدی و خوبی‌ها رو چند برابر کنی. این کاریه که تو می‌کنی. برای خواننده‌هات. برای من. چون دنیا رو دوست داری، همه چی رو زیباتر نشون می‌دی. درسته که دنیا همیشه اون‌جوری که تو توی کتاب‌هات نشون می‌دی نیست، ولی... به‌نظرم این‌جوری مطرح کردنش دنیا رو یه‌کم تغییر می‌ده. و دنیا نمی‌تونه همچین چیزی رو از دست بده.

☆ صفحه ۳۱۲)
آدم‌ها پیچیده بودند. مسائل ریاضی نبودند؛ مجموعه‌ای از احساسات و تصمیمات و شانس خرکی بودند. دنیا هم پیچیده بود؛ نه یک فیلم فرانسوی زیبا و تار، بلکه یک آشفتگی فاجعه‌آمیز و وحشتناک، آمیخته با درخشندگی و عشق و معنا.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.