یادداشت زهره دزیانی
19 ساعت پیش
دکتر یالوم برای نوشتن این کتاب ۲تا هدف ذکر میکنن یکی اینکه این کتاب تو ۷۵ سالگی نوشتن زمانی که خیلی از دوستان و اقوام و همکارانشون دیگه مرده بودن و خودشون دچار اضطراب مرگ شده بودن و نوشتن این کتاب یک جور تسلی محسوب میشده و دوم اینکه میبینن آموزشهایی برای مواجهه با مرگ در دانشگاهها برای دانشجویان روانپزشکی وجود نداره و تصمیم میگیرن کتابی بنویسن که به دانشجویان و درمانگران یاد بدن که چطور باید با اضطراب مرگ مرگ مواجه شد. کتاب از ۷ فصل تشکیل شده در طول فصلهای اول تا ششم دکتر یالوم به شرح این مسئله میپردازن که چطور میشه با اضطراب مرگ مواجه شد و فصل هفتم به صورت اختصاصی برای درمانگران نوشته شده تا به آنها یاد بده که چطور درمانجویانی را که اضطراب مرگ دارن درمان کنن. تمام محتوای کتاب برای من به عنوان یک مشاور آموزنده و کمک کننده بود. این کتاب خیلی خوب به درمانگران یاد میده که چطور افکار مرگ، رویاهای مرگ، اتفاقات مرتبط با مرگ شناسایی کنن چطور مواجه بشن و چطور درمان کنن. اما همه اینها کافی نبود. دکتر یالوم از جمله درمانگران اگزیستانسیالی محسوب میشن که معتقدن زندگی به خودی خود معنا نداره و این ما هستیم که معنا ایجاد میکنیم و به نظر من در طول کتاب این تلاش برای ایجاد معنا گاها شبیه دست و پا زدنه یادم میاد دکتر یالوم جایی گفته بودن که زندگی مثل دویدنه و مرگ مانند یک دیوار بتنی ناگهان جلوی فرد ظاهر میشه و فرد در حال دویدن محکم به دیوار برخورد میکنه این محکم به دیوار خوردن در تلاشهای دکتر یالوم برای ایجاد معنا هم در این کتاب و هم در کتاب مسئله مرگ و زندگی کاملا به چشم میاد. این تلاش وقتی بیشتر به چشم میاد که یالوم مرگ را پایان زندگی میدونه و یا همان دیوار بتنی که فرد محکم با آن برخورد میکنه و این بیشتر به او احساس بیمعنایی زندگی را منتقل میکنه و او بیشتر تلاش میکند که بدون توجه به نقطه پایان معنایی ایجاد کنه. به نظر من در مواجهه با مسئلهای مثل مرگ اعتقادات مذهبی فرد و اینکه آیا به زندگی بعد از مرگ معتقده یا نه خیلی مهمه یالوم تصور زندگی بعد از مرگ صرفا یک تسلی میدونه برای مواجهه با اضطراب مرگ اما اگر فرد به اون باور داشته باشه داستان متفاوت میشه چون دیگه قرار نیست محکم به دیوار بتنی برخورد کنه و حتی در مسئله معنا هم درمانگران اگزیستانسیالی مثل فرانکل و رولو می هستند که معتقدند زندگیبه خودی خود معنا داره و انسان باید این معنارو کشف کنه و من به شخصه خودم با این نظر موافقترم. میتونم اینطور بگم که به نظر من مواجهه با اضطراب مرگ نمیتونه یک نسخه کلی داشته باشه و اضطراب مرگ و مواجه شدن با اون در زمینه فرهنگی و اعتقادی اتفاق میوفته و هم خود افراد و هم درمانگران باید این مسئله کاملا در نظر بگیرن.
(0/1000)
زهره دزیانی
14 ساعت پیش
1