یادداشت ریحان

ریحان

ریحان

1404/2/26

        سال بلوا رو که شروع کردم فکر نمیکردم اینقدر درگیرم کنه
از همون اول کتاب نوشا رو خیلی خوب فهمیدم یه غم بی‌پایان داشت، از اون غما که نمی‌تونی براش کلمه پیدا کنی ولی حسش می‌کنی
بعضی جاها حس می‌کردم نفس کم آوردم از این‌همه غم، از این‌همه تحمل و حرف ناگفته
آخرش که تموم شد چند دقیقه فقط به دیوار خیره شدم یه حس سنگین توی دلم بود، یه غم نرم و موندگار...
      
205

36

(0/1000)

نظرات

🌿💚📗🍏

1

درود و خداقوت
این بخش یادداشت‌تون جالب بود؛ «...یه حس سنگین توی دلم بود، یه غم نرم و موندگار...»
لطفاً بیشتر بنویسید، مثل همین یادداشت و بخش جالبش که گفتم. مانا، نویسا و تندرست باشید. 🌸🌺
1

1

ریحان

ریحان

1404/3/3

درود بر شما
خیلی ممنونم از لطف و دلگرمی‌تون
چشم، حتما می‌نویسم
سلامت باشید و برقرار 

1