یادداشت رضا هاشمی

                ژورنالیست فلسفی یا فلسفه ژورنالیستی؟!

به جهت یادداشتی که دوست عزیز جناب امیرحسین هاشمی پای این کتاب گذاشتند به خواندن آن ترغیب شدم و الحق و الانصاف نقد خوب و کاملی هم هست؛ اما چند نکته هم بنده اضافه می‌کنم.

همانطور که نویسنده هم اذعان داشته، این کتاب، رمان یا داستان نیست و فاقد ویژگی‌های اساسی آن است. به جهت شغل نویسنده، یک اثریست در میانه داستان و متن ژورنالیستی که سعی می‌کند برخی از حوادث و وقایع فرهنگی ایران معاصر را با محوریت رضا داوری اردکانی شرح دهد. بخاطر شخصیت‌های کتاب و وقایعی که در این بازه زمانی رخ داده، جهت کتاب مدام میان سیاست و فلسفه در حرکت است.

نقد کتاب به لحاظ آرا فلسفی بماند برای اهلش و به همین نکته اکتفا می‌کنم که خوانش کتاب با اطلاعات کم فلسفی نیز ممکن است. اما نقد اصلی را می‌توان به شخصیت‌پردازی نویسنده وارد کرد. برایم جای سوال دارد، نویسنده‌ای که تقریبا در تمام کتاب سعی می‌کند نظر و موضع شخصی خود را پنهان کند، چرا چنین بغض‌آلود نسبت به برخی از اشخاص صحبت می‌کند؟ یا گاهی با نیت‌خوانی، ویژگی اخلاقی آن‌ها مانند تندخویی یا دورویی را ترسیم و نقد می‌کند؟

رد پای سانسور نیز در کتاب به چشم می‌خورد؛ به نظر می‌رسد ادامه خاطره سفر داوری و سروش و چند نفر دیگر به نمایشگاه اکسپو سانسور شده و احتمالا نویسنده عمدا بخش ابتدایی آن را حذف نکرده تا مخاطب متوجه آن شود. شاید هم مسأله دیگری باشد! 

اما مسأله دیگری که در کتاب بر کسی پوشیده نمی‌ماند، ارادت زیاد جناب نویسنده به شخص رضا داوری اردکانی است. آن‌قدر حسن تعلیل به خرج می‌دهد که اگر کسی مدافع ایشان باشد هم به شک می‌افتد! 

به جهت نام بردن‌های متعدد از اشخاص و نشریات و... تا حدودی می‌توان به کتاب به عنوان یک منبع جریان‌شناسی فرهنگی [آمیخته شده با سیاست] نیز نگاه کرد. البته به جز بخش مواجهه داوری و سروش که مفصل‌تر به آن پرداخته شده، سایر بخش‌های کتاب صرفا به گزارش کوتاهی اکتفا شده است. 

در مجموع وجه ژورنالیستی کتاب غلبه بیشتری بر وجه فلسفی و داستانی آن دارد و البته خواندن آن نیز خالی از لطف نیست.
        
(0/1000)

نظرات

عالی بود.
فکر کنم خیلی حس مشترک داشتیم با هم، در تعامل با این کتاب. با همهٔ نقدهایی که داشتم به کتاب، واقعا خوشحالم از اینکه خواندمش تحقیقا مثل تو.
خودم خیلی دنبال دوجلد دیگر این سری هستم. امیدوارم حامد زارع به انجام برسون این کار رو. ازش بعید نیست ناقص ول کنه بره. تجربه داره تو این فقره متاسفانه🫠
در مورد سانسور هم اصلا بعید نیست، الان چیزی سر ذهن ندارم، ولی قاعدتاً موقع نگارش این کتاب حامد زارع به عنوان یک ژورنالیست حرفه‌ای، حتما حواسش به سانسور بوده است. مخصوصا اینکه علیه نشریات، مخصوصا در برهه‌ای از تاریخ سانسور بسیاری اعمال می‌شده.
3
منم مشتاقم برا دو جلد دیگه. کتاب با این محتوا خوندی خوشحال می‌شم معرفی کنی 
بروی دو دیده.
الان حقیقتا تک‌نگاری دقیقا اینجوری در ذهن ندارم، ولی سری گفت‌وگوهای همین حامد زارع که نشر ققنوس منتشر می‌کنه می‌تونه جالب باشه. 
@reza_hashemi 
تشکر
@SAH.Hashemi04