یادداشت
1403/2/25
نمایشنامه اسطورهای اونم از نوع یونانیش مختصات خاص خودش را داره. با یکسری معیارها میشه سنجید که چقدرش اصیله و چقدر دست خورده. حقیر هم با توجه به مطالعات اندکم به نظرم میاد که به یکسری از نمایشنامههای کتاب خطشه وارده. البته هنوز شرحها رو نخوندم و اگه متوجه بشم که اشتباه میکنم، این یادداشت رو اصلاح خواهم کردم. یکی از نشانههای نمایشنامههای یونانی حضور خدایان تو نمایشنامهست. البته این حضور معمولا به نحو تجلیه*. به این صورت که مثلا وقتی جنگجویی خوب میجنگه میگن آرس درش متجلی شده. یا در وقت عشق آفرودیته متجلی میشه و قس علی هذا. اما ما تو نمایشنامه فیلوکتتس و آژاکس میبینم که هرکول و آتنا خودشون ظاهر میشن! مخصوصا تو پرده اول آژاکس این برام خیلی عجیب بود. در کل فیلوکتتس و زنان تراخیس کمتر بوی یونان میداد و آژاکس و مخصوصا الکترا بیشتر. . خیلی برام جالبه که بدونم چرا یکی از پروژههای انتشارات فرانکلین، آثار اسطورهای یونان بوده. جالبتر از اون اینه که مترجم این کتاب، محمد سعیدی، نخستوزیر زاهدی و از سناتورهای زمان پهلویه! علی ای حال ترجمهش خیلی خوب نیست و مشخصه که سنت ترجمه هنوز خیلی شکل نگرفته. با توجه به سیاق جملات، احتمال میدم که مترجم جرح و تعدیلهایی هم اعمال کرده که از اصالت نمایشنامه کم کرده. * میدونم این کلمه در سنت ما بار معنایی خاصی داره. با تساهل و تسامح بپذیرید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.