یادداشت
1402/12/10
3.7
9
حومهی سکوت را به سختی تمام کردم! بارها در میانهی خواندن، تصمیم گرفتم این عذاب را تمام کنم و کتاب را نصفه نیمه کنار بگذارم؛ اما صبر کردم. صبر کردم تا شاید در صفحههای پیشرو، ورق بگردد و چیزی جذبم کند. اما نشد! کتاب پر از اشکال بود. قلم گیرا نبود. ژانر فانتزی، بخاطر آنکه در قلمرو خیال و خلاقیت است، دست نویسنده را برای تاختن حسابی باز میگذارد. ساختن تصاویر خاص، فضاهای عجیب، آدمهای متفاوت و اتفاقات جادویی اصلا برگ برندهی این ژانر است! نویسنده کتاب اما، به جای استفاده از خلاقیت و قوهی تخیل خودش، از خیال و خلاقیت رولینگ و رمان هریپاتر بهره برده بود. فضاسازی، شخصیتها و خیلی از فاکتورهای اصلی رمان کپی شده از رمان هریپاتر بود. این البته بخشی از ایرادات این کتاب است! از جمله اشکالات کتاب وجود نامها و تقویم کاملا ایرانی در عین وجود فضا و ساختمانها و لباسهای کاملا غیرایرانی است. تضادی که بشدت اذیت کننده بود و فضای داستان را مصنوعی کرده بود. دیالوگهای کلیشهای، اتفاقات قابل پیشبینی و... از دیگر ضعفهای این رمان هستند. البته که اگر نویسنده چیزی برای کشف کردن گذاشته بود، تعلیقی در داستان کاشته بود، شاید این ضعفها قابل چشمپوشی بود و رضایت خواننده جلب میشد. اما دریغ از تحریک حس کنجکاوی. دریغ از غافلگیری؛ سرتاسر داستان پر بود از وقایع خسته کننده و اتفاقات روزمره شخصیتها. توضیحات اضافی که اگر از داستان حذف میشدند اتفافی نمیافتاد. وقایعی که نه به شخصیتپردازی کمک کرده بودند نه به پیشبردن ماجرای داستان. توضیح صبحانه خوردن شخصیت اصلی و جر وبحثهای کلیشهاش با شخصیتهای دیگر! و ضربه نهایی، پایانبندی جلد ۱ بود! رها کردن خواننده در حالهای از ابهام، برای جذب او به خواندن جلد۲ که حقیقتا منسوخترین شگرد برای جذب مخاطب است. در نهایت، از ۱۰ نمرهی ۱ را به این رمان میدهم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.