یادداشت محمدصدرا
1403/5/12
زندگی باید ارزش زیستن داشته باشد، حالا اگر به کسی که در زندگیاش ارزشی برای زیستن نمییابد بگویی برای زندگی خود ارزشی بساز، معنایی بساز چه لطفی در حق او کردهای؟ انسان چون بدون ملاک شده نمیتواند بر چیزی تکیه کند و چون بر چیزی تکیه نمیکند احساس بیمعنایی میکند. راهحل این کتاب برای غلبه بر چنین مشکلی این است که ملاک را فراموش و بر چیزی تکیه کن، بر هر چیزی تکیه کن. با احترام نسبت به رنجهای نویسنده، اغراقآمیز میگویم تا منظور روشن شود، او توجه نمیکند که حتی خود هیتلر هم نتیجه معنایابی و معناسازی مردمی بود که خود را آلمان مینامیدند. هیتلر معنایی ساخت تا رنج آلمانیها پس جنگ جهانی اول بیفایده نباشد و متاسفانه اگر ملاک مستحکم و قاطعی برای قضاوت درباره معنای زندگی در میان نباشد، به لحاظ نظری معنایی که فرانکل با نوشتن این کتاب برای خود ساخته نمیتواند برتری چندانی نسبت به معنایی که هیتلر ساخت داشته باشد.
(0/1000)
نظرات
1403/5/14
احسنتم استفاده کردیم 👌 میرسیم به نسبیگرایی اهداف و معنا در فلسفه زندگی افراد. این بین هم چون چیزی به اسم حقیقت وجود نداره و هر کسی میتونه هر اعتباری که دلش خواست بکنه، هیچ کدوم از این اعتبارها بر دیگری رجحانی نداره.
1
0
1403/5/14
این کتاب رو نخوندم ولی به نظرم برآیند کتاب «درباره معنی زندگی» ویل دورانت هم همین چیزی بود که اینجا نوشتید. البته من به اون کتاب امتیاز خیلی بالاتری دارم :) هم به خاطر یه چند تا نامهها که باز به نظرم دقیقتر به مسئله میپرداختن و هم به خاطر اینکه کلا به نظرم ورای نتیجه اصل فکر کردن به این مباحث هم مفیده.
1
2
محمدصدرا
1403/5/14
2