یادداشت معصومه توکلی
1402/1/30
راستش یک کم از «داستان نوجوانانهٔ آمریکایی که در مدرسه میگذرد» زدهام! قصهٔ مکرر بچهباحالها که بچههای دیگر را به حاشیه میرانند و هر چند هر بار تمرکز بر یک شکل از «تفاوت» و «معمولی بودن» است و مسیر درک و پذیرش و سازگاری و خودیابی یک جور طی میشود، امّا به هر حال تشابه موقعیت و غرقهگیای که -خواه ناخواه- در فرهنگ آمریکایی حس میکنی، دلزده و ملولت میکند... امّا این، قصهٔ لطیفی بود که بیش از «مدرسه» و گرفتاریهایش روی «خانواده» و «انسجام خانوادگی» نور انداخته بود. درد، قصه و موضوع موردعلاقهام! «اجزای زیادی باعث میشه یه ماشین کار کنه. غلتک، چرخ و گیره. اگه یکی از چرخها بشکنه تمام تولید متوقف میشه. اول باید قسمتی که شکسته رو درست کنی.» کل خانواده برای درست کردن قسمت شکسته -پیگیری درمان سرطان برادر کوچک پنج ساله- به نیویورک آمدهاند. اما خیلی زمان میبَرد تا قهرمان داستان بفهمد «اول» یعنی چه. و چه چیزی مهمتر از همهچیز است. بازی نویسنده با نام قهرمان داستان (تایم به معنی آویشن) و مفهوم زمان (time) و همینطور ایدهٔ جمعآوری «زمان کاغذی» خیلی قشنگ بود و خوب در داستان نشسته بود. خوشحالم که خواندمش امّا لطفاً و لطفاً رمانهای نوجوانانهٔ متفاوت بهم معرفی کنید. داستانهایی که در جایی غیر از مدارس آمریکایی -با احترام به همهٔ مسائل انسانی که نویسندههای آمریکایی با هنرمندی در این کتابها به آنها پرداختهاند- بگذرند. در کشورهای دیگر، زمانهای دیگر. قصهٔ آدمهایی با دغدغههایی دیگر. حتی کتابهای بیزمان و بیمکان (شبیه رودخانهٔ واژگون. برای نمونه عرض کردم). قصههای ازلی که این همه آغشته به این فرهنگ غالب نیستند... با تشکر از طاقچه بینهایت و رعنای عزیزم که یک نصفهشب مُخم را زد و راضیام کرد به جای اشتراک یک ماهه، یکسالهاش را بخرم!
(0/1000)
زهرا میکائیلی
1402/11/2
0