یادداشت معصومه توکلی
1402/1/30
نویسنده انگار عجله داشت یا این که بهش گفته بودند باید تو صد صفحه قصهات را تعریف کنی! چرا خب؟ میشد کلی به هر کدام از این دو شخصیت پرداخت و به معنای دقیق کلمه آن چه را که بر سرشان آمده واکاوی کرد. به نظرم شأن کلمهٔ «واکاوی» و «درونکاوی» بالاتر از این حرفهاست! با این همه، پایان جسورانه و واقعی کتاب را دوست داشتم. خیلی از ماها همینیم. زندگی با ما چنان میکند که تاب خوشبختی را نداریم. کاش آدم خاک تشنه باشد و آب محبت را - به جای آن که پس بزند و بالا بیاورد- بنوشد و به اعماق ببرد. تا روزی چشمهای از اعماقش بجوشد و زندگیبخش شود.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.