یادداشت

تنهایی اعداد اول
        نویسنده انگار عجله داشت یا این که بهش گفته بودند باید تو صد صفحه قصه‌ات را تعریف کنی!
چرا خب؟
می‌شد کلی به هر کدام از این دو شخصیت پرداخت و به معنای دقیق کلمه آن چه را که بر سرشان آمده واکاوی کرد.
به نظرم شأن کلمهٔ «واکاوی» و «درون‌کاوی» بالاتر از این‌ حرف‌هاست!

با این همه، پایان جسورانه و واقعی کتاب را دوست داشتم. خیلی از ماها همینیم. زندگی با ما چنان می‌کند که تاب خوشبختی را نداریم.
کاش آدم خاک تشنه باشد و آب محبت را - به جای آن که پس بزند و بالا بیاورد- بنوشد و به اعماق ببرد. تا روزی چشمه‌ای از اعماقش بجوشد و زندگی‌بخش شود.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.