یادداشت لیلی سلطانی

        یادم هست میان تب و بی‌خوابی، داستان مومو (محمد) کوچولو را تمام کردم. بعد از جمله‌ی آخر دلم می‌خواست مومو را در آغوش بکشم، بلکه کمی تسلی‌اش بدهم.
مومو در فرانسه زندگی می‌کند. شهر پاریس. هرگز پدر و مادرش را ندیده و در محله‌ای غیر عادی با آدم‌های غیر عادی‌تر زندگی می‌کند.
به همین خاطر این پسرک به ظاهر ده ساله، دهانش چفت و بست ندارد. گنده گنده حرف می‌زند و گاهی ادب را قورت می‌دهد. و چیزهایی می‌گوید که ممکن است شما را غمگین کند. چون این حجم از غم و بعضی واقعیت‌ها را از زبان یک بزرگسال نه، که از زبان کودکی که مجبور بوده از همان اول بزرگ باشد، می‌شنوید.
کتاب عالی نیست. سطحش متوسط است و گل و بلبل ندارد.
در آخر به قول آقای هامیلِ مهربانِ قصه:
با کلمات می‌شود همه کار کرد. بی‌آن‌که کسی را به کشتن بدهیم.
      
111

5

(0/1000)

نظرات

این یادداشت درباره مومو بود؟
5

0

لیلی سلطانی

لیلی سلطانی

7 روز پیش

بله  

0

خب چرا روی کتاب زندگی در پیش رو؟
یعنی به نظرتون شبیه بودن؟  
 @Leilysoltaniii 

0

لیلی سلطانی

لیلی سلطانی

7 روز پیش

منظورم مومو (محمد) شخصیت اصلی و راوی همین کتابه❤️
@fatemeh_shahvari 

0