یادداشت
1403/6/18
بعضی روایتها خیلی طولانی بودند و نویسنده میتوانست در نصف این تعداد کلمات منظورش را برساند؛ اما بعضیها بکر بودند و از زاویه جدیدی به روضه نگاه میکردند: عاشوراش، خشکی میبینم خشکی، شرح یک مرگ عادی و عباس بخوانید. از بین روایتها روایت آقای شکیبانیا که درباره روضههای قزوین نوشته بودند برایم جالبتر بود؛ چون مکانها و شخصیتها را از نزدیک دیده بودم. با هیئت مادرها نزدیک است اشک ریختم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.