یادداشت mohi

mohi

mohi

2 روز پیش

        شب‌های بی‌خوابی کتابی‌ست که مثل نوری لرزان، به عمق حافظه‌ی یک زن سرک می‌کشد؛ حافظه‌ای در هم ریخته، پُر از صداهای پراکنده، تکه‌پاره‌هایی از عشق، سیاست، نوشتن، و تنهایی. نوشتارش شاعرانه است، گاهی جادویی، گاهی مثل نفس کشیدن در هوای سرد و سبک. اما این سبک، همان‌قدر که منحصر به‌فرد است، همان‌قدر هم مخاطره‌آمیز است.
هاردویک جسورانه از روایت خطی فاصله می‌گیرد، اما گاهی همین بی‌ساختاری به سردرگمی می‌رسد. مخاطب باید با دقت و حوصله بخواند تا در این جریان آزاد افکار، راهش را گم نکند و گاهی گم هم می‌شود. کتاب عمداً خودش را از خواننده پنهان می‌کند، و این همیشه به نفع اثر نیست؛ گاهی خواننده را پس می‌زند، بی‌آنکه دلیلی برای بازگشت به او بدهد.
شخصیت‌ها، چون سایه‌هایی از خاطرات، می‌آیند و می‌روند، اما آن‌قدر عمیق نمی‌شوند که رد ماندگاری از خود به جا بگذارند. دردی هست، زیبایی هست، ولی گاهی همه‌چیز در مه فرو می‌رود. هاردویک خواسته شعر و خاطره را در هم بدوزد، اما در بعضی جاها، نخ از سوزن در می‌رود؛ و این دو جهان، به جای پیوند، در موازات هم باقی می‌مانند.
در عین حال، همین سکون و بی‌اتفاقی، برای بعضی خوانندگان، بخش جذاب اثر است. شب‌های بی‌خوابی کتابی نیست که از آن «داستان» بخواهی. باید بپذیری که بیشتر از آنکه قصه باشد، تجربه است. بیشتر زمزمه است تا روایت. و در همین زمزمه، گاهی حقیقتی هست که کتاب‌های پرشور هم از گفتنش عاجزند.
در یک کلام: کتابی‌ست که باید در تنهایی خواند، با حوصله، با سکوت. اما اگر انتظار داری دردت را درمان کند، ممکن است زخمی تازه تحویلت دهد.


      
22

2

(0/1000)

نظرات

gharneshin

gharneshin

دیروز

نه خوشم اومد. 👌😉

0