یادداشت کوثردشتی
1403/2/2
جو بونهام یکی از سربازانی است که در جنگ جهانی اول، قربانی خشونتها و وحشیگریهای این جنگ عظیم شده است. حالا که با وضعیتی ناشناخته در بیمارستان است، در قسمت اولیه کتاب که به نام "مرگ" است، با زندگی و تجربیاتش به روش مهندسی متن آشنا میشویم؛ و در ادامه در قسمت "زندگی" با او همراهی میکنیم که ببینیم چطور میخواهد با این وضعیت جدیدش زندگی کند. کتاب با زاویه دید سوم شخص محدود به ذهن شخصیت نوشته شده که در حین خواندن کتاب فقط میتوانیم از دریچه ذهن شخصیت اصلی به جهان دور و اطرافش نگاه کنیم و تمام کتاب واگویههای ذهنی جوبونهام است. موقع خواندن این کتاب، احساسات مختلفی را تجربه کردم. وحشت و ترس از مردن درحالیکه نفس میکشی و حتی میتوانی فکر کنی و هنوز مغزت مانند یک ساعت عمل میکند. شوق و ذوق بهخاطر تلاشهایی که شخصیت اصلی برای بهتر کردن شرایطش انجام میداد و پیگیری هرچه سریعتر داستان. محتوای کتاب از چیزی که فکر میکردم، فلسفیتر بود. با زبانی ساده و در موقعیتهایی طلایی مانیفستهایش را علیه جنگ و قدرتهای جهانی ارائه میداد. و تو بهخاطر همراهی عمیقی که با شخصیت داری، توی ذهنت ایستاده برایش دست میزنی. یکی از موضوعاتی که خیلی باعث شد من به فکر فروبروم، این بود که ذهن ما به تنهایی برای زندگی هم کافیست و هم ناکافی! ما در لحظه لحظه زندگی انقدر جزئی از دست و زبان و بینی و گوش و تک تک اجزای صورت و بدن، استفاده میکنیم و انقدر به این استفاده عادت کردهایم که تا از دست ندهیم، یا تا به نبودنشان فکرنکنیم، متوجه اهمیت بودنشان نمیشویم. و موضوع بعد تفاوت جانبازان دفاع مقدس با قربانیان جنگهای جهانی است! خواندن این کتاب حتما باید در کنار خواندن کتاب اوضاع و احوالات جانبازان عزیزمان صورت بگیرد وگرنه این کتاب به تنهایی میتواند ما را به یک فرد ضدجنگ تبدیل کند که تمام جنگها را محکوم کنیم.
(0/1000)
سید محمد بهروزنژاد
1403/2/2
2