یادداشت آنی از آن سوی تپه ها:)

        این کتاب از کتاب هایی بود که خیلی شانسی انتخابش کردم تا بخونمش بدون اینکه به خاطر داشته باشم داستان موردعلاقه‌ی ایمی‌آن توی کتاب "این کتاب را ممنوع کنید" بود. 
اما با یک ریسمان نامرئی همه‌چیز به هم متصل شد چون وقتی داشتم کتابخونه‌تکونی میکردم و یادداشت های کتاب هام رو میخوندم، اسم این کتاب رو بار ها توی "این کتاب را ممنوع کنید" دیدم. :)) 
به طور کلی داستان درباره یک خواهر و برادر به اسم کلودیا و جیمی‌ئه که از خونه فرار میکنن و به موزه هنر متروپولیتن نیویورک میرن و در اون حین با مجسمه فرشته مواجه میشن و تصمیم میگیرن معمای اون مجسمه که آیا واقعا طرح و ساختش از میکل‌ آنژ هست یا نه رو حل بکنن. ما این داستان رو در قالب نامه طولانی خانم فرانک وایلر به وکیلش میخونیم. 
به نظرم فرار به موزه ایده‌ی خیلی جالبی بود، همونطوری که توی گزارش پیشرفتم هم بهش اشاره کردم، من ۱۱ ساله حتما از تجربه این ماجراجویی استقبال میکرده چون یکی از آرزوهاش بوده و علاقه وافری به موزه داشته. :)) ( و علاقه اش به مرور زمان بیشتر شد )
شخصا با کلودیا خیلی همذات‌پنداری میکردم اما شخصیت جیمی رو بیشتر دوست داشتم مخصوصا طعنه های بی‌نظیرش رو.😭 
" _تو دیگر از کجا آمدی؟
جیمی: مادرم همیشه می‌گوید که من از بهشت آمده‌ام! " 
تم داستان استقلال،کنجکاوی، تمایل به متفاوت بودن و خاص بودن و قسمتی هم هنر بود. 
کتاب خوبی رو شانسی برای برگشتن دوباره به ژانر کودک و نوجوان انتخاب کردم. :))
      
64

9

(0/1000)

نظرات

کتابخونه تکونی :))))))))
بهترین کار دنیاست، همیشه سعی میکنم موقع تمیز کاری اینو آخرین کار بذارم چون دیگه برگشتی نداره 😅
1

0

دقیقااا! لحظه هایی که یهو خودت رو بین کتاب ها پیدا میکنی در حالی که هیچ‌کاری برای گردگیری قفسه ها انجام ندادی، برای من خیلی پیش میاد.😭 

1