یادداشت بهارفلاح🌺⭐
1404/1/22

🔴حماسهگیلگمش(Gilgamesh) کهنترین ویکی از نامدارترین آثار حماسی ادبیات تمدن باستان است که از سرزمین «میانرودان» پا گرفته و یکی از کهنترین متنهایی است که به زبان سومری نوشته شده است. گیلگمش پادشاه اوروک( شهری از سرزمین سومر در میانرودان)،دو سوم خدا و یکسوم انسان است.حماسه گیلگمش را نخستین اثر ادبی و حماسی جهان دانستهاند اصل متن به سه زبان سومری آکادی و بابلی بر ۱۲ لوح گلی نوشته شده است مضمون اصلی آن بررسی مرگ و جاودانگی و نبرد میان زندگی و مرگِ محتوم برای هر انسانی است کتیبه گیلگمش در سال ۱۸۴۵ توسط استنهان لیارد انگلیسی و همکار ایرانیاش هرمز رسام از آشوریان کشف گردید. 📌 لوحاول:اهالی اوروک شکایت زورگویی گیلگمش را به درگاه الههها میبرند آنها نیز به ارورو(الههی قالب پرداز) میگویند که مردی زورمند بیافریند تا با گیلگمش مبارزه کند و اورک به آسایش برسد ارورو انکیدو را میآفریند انکیدو در دشتها با حیوانات زندگی میکند یک صیاد که اندیکو و دامهایش را میرماند،راهبه شادی را به دست او داده تا اندیکو را از این کار باز دارد 📌 لوح دوم :گیلگمش برای رام کردن و آوردن انکیدو به شهر یکی از روسپیان مقدس معبد ایشتر را نزد وی میفرستد( آن زمان عمل روسپیگری در معبد عملی مقدس تلقی میشده است،از این رو از متون از چنین زنانی به راهبههای شادی بخش نام برده شده است) انکیدو شیفته زن میشود و پس از هفت شبانه روز هم آغوشی با وی دریافت که جانوران از آن به بعد از انکیدو میگریزند و متوجه میشود که همه چیز در وی در اطراف او دگرگون شده است( شباهت خوردن میوه ممنوعه در قرآن و تورات) مردی را دیدند که با نارضایتی بسیار از زورگوییهای گیلگمش برای مردم سخن میگوید انکیدو خشمگین به سوی اوروک رفت تا با گیلگمش مبارزه کند انکیدو به شهر میآید و در آستانه خانه مقدس با گیلگمش روبرو میشود،آنها با هم میآویزند چهارچوب دروازه شکست و دیوار به لرزه درآمد اما مبارزه آنها فایدهای نداشت چون قدرت هر دو یکسان بود و گیلگمش و انکیدو پی بردند که برای جنگ با یکدیگر آفریده نشدهاند آن دو یکدیگر را در آغوش گرفتند. 📌لوح سوم :گیلگمش از دوست خود انکیدو میخواهد که با همراهی هم به جنگ خومبابا که اهالی جنگل سرو را آزار میدهد. انکیدو که نزد گیلگمش راه رام شده بود پیشنهادش را قبول کرد گیلگمش و انکیدو با دعای مادرگیلگمش ونصحیت پیرسالان و قربانی دو بزغاله برای خدای خورشید شِمِس راهی جنگ میشوند. 📌لوح چهارم: گیلگمش و انکیدو به سوی جنگل سرو به راه میافتند سلاحهای آنها کمان تیر و ترکش میباشد در این سفر گیلگمش ۵ بار خواب میبیند که انکیدو آنها را به پیروزی تعبیر میکند. 📌در لوح پنجم: دو قهرمان داستان باحومبابا مبارزه میشوند به راهنمایی خدای آفتاب(شَمَس).با تیرهایی اورا زخمی میکنند گیلگمش با سه ضربه سرش را جدا میکند آنها سپس درختان جنگل صدر را میکوبند و میکنند 📌لوح ششم: ایشتار خدای عشق به گیلگمش ابراز عشق میکند ولی گیلگمش عشق او را نمیپذیرد، گیلگمش نه تنها عشق او را نمیپذیرد بلکه عشق ایشتر را تحقیر میکند و بدو یادآور میشود که با چه ترفندها بسیاری از همسران گذشته خویش را به کام مرگ کشانده است. ایشتر برای انتقام از گیلگمش از انو میخواهد نره گاو آسمانی را فرو فرستد تا گیلگمش را فرو کوبد انو میگوید اگر چنین کند مردم شهر ۷ سال دچار قحطی و گرسنگی میشوند سرانجام گیلگمش به کمک دوست خود انکیدو سراز تن نره گاو جدا می کند،اینکار سبب خشم ایشتر میشودوآنهارا نفرین می کند وتصمیم به کشتن یکی از دونفر میکند وقرعه بنام انکیدو افتاد. 📌 در لوح هفتم: انکیدو خواب دیده که الههها برای مجازات گناهان گیلگمش وانکیدو یعنی کشتن حومبابا،نابودکردن جنکل سدر وازهمه مهمتر کشتن نرگاو آسمانی،تصمیم به ازبین بردن انکیدو گرفته اند.انکیدو کم کم حالش درگرگون میشود و۱۲روز بر زمین دربستر بیماری می افتد،که حتی خود پی میبرد مرگش نزدیک است. 📌 در لوح هشتم :انکیدو پس از چندروز در بستر افتادن میمیرد و گیلگمش بر مرگ او مویه میکند تا ۷روز برجنازه او میگرید وسپس اورا دفن میکنداو دستور میدهد تندیسی از انکیدو بسازد.وبا اندوه مدام با خود تکرار میکند من هم مانند دوست خود خواهم مرد؟! 📌درلوح نهم:گیلگمش اندوهگین از مرگ انکیدو..به فکر فرو میرود که چگونه زندگی خودرا بیگزند کند.. راهی جایگاه اوت ناپیشتیم میشود تا راز جاودانگی را از او بیاموزد او پس از چند هفته سفر زمینی ودریایی سرانجام به دوکوه میرسد که نگهبان دوکژدم هستند،راه را نشانش میدهند. 📌در لوح دهم: گیگمش با سابیتو ملاقات میکند و از جایگاه اوتنا پیشتیم میپرسد سابیتو به او میگوید اکسیر حیات را که به جستجوی آن هستی هرگز نخواهی یافت آن هنگام که ایزدان آسمانی انسانها را آفریدند حیات جاودانی را برای خویش نگاه داشتند. سپس سیدوری اورشه زورق بان مینماید تا یاریش کند گیلگمش پس از سه روز آنگاه یک ماه و نیم دیگر با زورق او به جایگاه اوتناپیشتیم میرسد و ماجرای خود را برایش میگوید اتناپیشتیم به او میگوید که مرگ تقدیر گریز ناپذیر انسان است از زمانهای دور هیچکس جاودانه نمانده است. 📌لوح یازدهم :گیلگمش از راز جاودانگی اوتناپیشتیم میپرسد او ماجرای طوفان بزرگ را تعریف میکند در زمان طوفان بزرگ او به دستور آقا کشتی ساخته و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت(داستان حضرت نوح) وقتی الههها از زنده بودن او مطلع شدند او و جفتش را در شمار خود پذیرفته و ساکن آن سوی دریا کردند. اوتنا پیشیم از گیلگمش میخواهد که یک هفته بیخوابی بکشد اما گیلگمش در این آزمون شکست میخورد آنگاه اوتنا پیشیم جای گیاه جوانی را به گیلگمش آشکار میکند گیلگمش راهی سفری سخت و طولانی شد تا به آب چشمه مقدس برسد و آن گیاه را به دست بیاورد اما وقتی که مشغول شستشوی دستهای خود بود ماری آن گیاه را خورد و گیلگمش دست خالی به اورک باز میگردد بنابراین گیلگمش که به گیاهی دست یافته بود که او را جوان و شاداب نگه میداشت دست خالی بازگشت مار نزد برخی اقوام باستانی نماد جاودانگیست مانند در اعماق دریا میروید این گیاه رمز جاودانگی نیست بلکه هر کس آن را بخورد حتی تا هنگام مرگ جوان و نیرومند باقی میماند مار به محض خوردن گیاه پوست انداخت و جوان شاداب شد 📌لوح دوازدهم :گیلگمش انکیدو را برای بازگرداندن چیزی به دنیای زیرین میپرسد و به او توصیههایی میکند تا بتواند به آنجا بازگردد اما انکیدو به توضیحهای گیلگمش عمل نمیکند و در دوره دنیای زیرین گرفتار میشود گیلگمش از الههها طلب یاری میکند و آنا اجازه میدهد که روح انکیدو بالا بیاید در نهایت انکیدو احوال دنیای زیرین را برای گیلگمش بازگو میکند سرانجام سرنوشت چنین رقم زده که گیلگمش بمیرد. سرنوشت محتوم گیلگمش را رقم زد شهریار بر بستر آرمید و دیگر بر نخواهد خاست هرچند او بر اهریمن چیره گشت اما هرگز باز نخواهد گشت. 💫برای گیلگمش: فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
(0/1000)
نظرات
1404/1/23
ممنونم از خلاصه ای که نوشتید ... اگر لطف کنید و با هشتگ در گروه قرار بدید ممنون میشم 🔥🔥😍 @baharfallah76
1
بهارفلاح🌺⭐
1404/1/22
0