یادداشت جوان
1402/3/4
دعبل و زلفا داستانی از یک گوشهی تاریخ بود که شاید زیاد در موردش شنیده بودم ولی از این منظر ندیده بودمش. زندگی شاعر اهل بیت که در زمان امام کاظم و امام رضا زندگی میکرده و آرزو داشته شعری برای ائمه بگه و این آرزو در زمان امام رضا برآورده میشه و دعبل این شعر رو تقدیم امام رضا میکنه. داستان زندگی دعبل و اتفاقاتی که براش افتاد به ویژه عشقش نسبت به زلفا دوست داشتنی بود. متن شیرینی داشت. روایتهایی که قبلا شنیده بودم به صورت منسجمتری به صورت داستانی اینجا اومده بود. لحظهای که دعبل امام رو دید و لحظهی شفا گرفتن چشمان زلفا اوج داستان بود و از خوندنشون هم لذت بردم و هم گوشهی چشمام تر شد. امامانمون در عین مظلومیت بسیار قدرتمند و با نفوذ بودند، این رو ویژه تو داستان ابن یقطین دیدم. اگر متن شعرهای دعبل به عربی تو کتاب پیوست میخورد خیلی قشنگتر میشد. قطعا اشعارش خوندنی هستند هرچند عربی خوب ندونم. امروز حنانه خوب خوابید و من همه کارهارو گذاشتم کنار و نشستم این کتاب رو خوندم و تمومش کردم... حیف بود اگر خوندنش طولانی میشد. همین.
(0/1000)
نظرات
1402/4/22
کاش اول یادداشتتون اعلام میکردید که متنتون بخشی از داستان رو فاش می کنه. " شفا گرفتن زلفا"
2
0
1402/4/22
بله شاید این بهتر بود ولی یه بخش خیلی کوچیک تو پایان کتابه و مهم نحوهی شفا گرفتنشه که این شیرینه و اونو باید بخونید🙂
0
جوان
1402/3/4
0