یادداشت اختر خانوم

        توی این کتاب با یه اقتباس از داستان های شرلوک هولمز رو به رو میشید که مثل نوع معمول داستان های آرتور کانن دویل دکتر واتسون اون رو روایت میکنه.
چند تا پرونده توی این داستان به هم گره خورده. تهدید و دزدی و قتل و اتهام همه با هم مخلوط شدن و شرلوک هولمز رو وارد یک بازی بزرگ میکنن.
نویسنده به دقت از نکات و سرنخ ها استفاده کرده (هر چند بعضی وقت ها نمیدونستی یه سرنخ از کجا اومده.) با این حال توی بعضی از موارد استنتاج شرلوک هولمز یکم حس میکردم دیگه زیادی داره از یک علامت نکته در میاره (صد البته که مغز جناب هولمز انتها ندارد.)
نوع و سبک قلم تا حدی شبیه به قلم آرتور کانن دویل بود (این شباهت برام توی وحشت در خیابان وست اند خیلی واضح تر بود) ولی خیلی پیش میومد که وسط داستان با خودت فکر کنی "شرلوک که انقدر احساساتی نبود!" و یا ما توی متن های اصلی نمی بینیم که واتسون یک اتفاق رو از وسط قطع کنه، آخر اتفاق رو بیان کنه و دوباره برگرده به اونجایی که داستان رو قطع کرده. خیلی جا ها هم پیش میومد که با خودم فکر میکردم "این اتفاق واقعا توی داستان اصلی نیفتاده بود که! نکنه من یادم نیست؟" و با مراجعه به نسخه اصلی میفهمیدم نه واقعا چنین اتفاقی نیفتاده ولی به مذاق نویسنده خوش اومده که بگه چنین اتفاقی افتاده.
نمیدونم مشکل از ترجمه بوده یا متن اصلی هم همینجور هست ولی من با میزان ادبی بودن نثر کتاب مشکل داشتم.😔😂 نوع نگارش داستان جوری بود که اصلا نمیتونستم بفهمم که این کتاب رو یک نویسنده قرن 21 نوشته یا قرن 19 و 20 (حتی با اینکه بعضی جاها از کلمات قلمبه سلمبه استفاده میشد.)
پایان بندی پرونده هم کمی گیجم کرد و مجبورم کرد دوباره یکم عقب برم و برگردم تا بفهمم چی شد.
ولی همین که دوباره با داستانی که توش کاراگاه محبوبم بود زندگی کردم مزیتی محسوب میشه که باعث میشه همه این ایرادات رو وسط خوندن کنار بگذارم و با لذت به ادامه داستان بچسبم.
      
50

4

(0/1000)

نظرات

دقیقاااا مشکل منم احساساتی بودن شرلوک بود
یعنی اگه این مشکل رو نداشت می‌تونستم بعضی اوقات حس کنم که قلم خود کانن دویله
1

0

کاملا وسطش اینجوری بودم که نه نه نه این شرلوک نیست یعنی چی این فوران احساسات😔😂 

1