یادداشت عطیه عیاردولابی

        ایده خوب بود، شخصیت‌پردازی خوبی داشت، داستانش قشنگ پیش رفت، به بهانه داستان عاشقانه هم تاریخ گفته هم گوشه‌ای از دردهای انسان استعمارزده ایرانی رو.
فقط یه ایراد داره که متاسفانه ایراد بزرگیه. لحن و زبانش سرشار از خطاست. یه مادربزرگ احتمالا متولد اواخر دورا ناصرالدین‌شاه که زمان  حال داستان (سال ۱۳۲۹) حدودا باید ۶۰ ساله باشه انقدر لفظ قلم و حتی به سبک کتاب‌های تاریخی که حرف نمی‌زنه. سراسر کتاب جمله‌هاش نیازمند بازنویسی و اصلاح این زبان بود. اصلا بعضی واژه‌هایی که این مثلا مادربزرگ تو سال ۲۹ به کار می‌برد، واژه‌ها و اصطلاحاتی بود که بعد انقلاب اسلامی تو دایره لغات فارسی رایج شده بود اونم تو متن‌های رسمی و خبری، نه گفتگوی روزمره مردم.

ولی با این حال کتابی بود که یه شب تا صبح پر از بی‌خوابی خوندم و یه درخت هم تو فیدیبو به خاطرش گرفتم. قبل شروع به خوندن کتاب تو یه طرح درختکاری شرکت کرده بودم و برای همین با این یه سره خوندن، درخت هفته اولم رو گرفتم.
      
168

20

(0/1000)

نظرات

وقتی من اصطلاحات سال‌های اخیر رو در داستان‌های مربوط به سال‌های دور و دورتر می‌خونم، فقط می‌تونم بگم: ا وا
2

1

چه واکنش تندی 

1

کلاً خشانت بنده زیاد است! 😎
@Atiehayyar 

0